پارت22
پارت22
ویو جیمین
در رو برای یونگی باز کردم تا اتاقش رو ببینه ولی اون از فرست استفاده کرد و کشیدم داخل اتاق شروع کرد به مکیدم لبام هرچی تقلا کردم ولم نکرد بعد10 مین ولم کرد و ازش پرسیدم
جیمین. چرا.. اینکارو کردی؟(نفس نفس)
یونگی. چون خیلی وقت بود میخواستم طعم لبات رو احساس کنم.. خیلی لبات خوشمزن
جیمین. ولی..
میخواستم حرف بزنم که دوباره شروع کرد به بوسیدنم دروغ چرا منم اینو دوست دارم پس باهاش همراهی کردم بعد 5مین از لبام دل کند و رفت سمت گردنم شروع کرد به کیس مارک گذاشتن منم بخاطر اینکه صدام در نیادچشمام رو بستم خواست لباسم رو دربیاره که مانعش شدم
جیمین. می.. میخوای چ.. چی.. چیکار کنی؟
یونگی. ـــــــــــــــــــــــ(نگاه های خمار)
جیمین. ببینم مستی
یونگی. نه بیبی فقط لازمت دارم خیلی زیاد
جیمین. یونگی بگیر بخواب خوابت میاد دیشب رو خوب نخوابیدی
یونگی. باشه(همونطور که رو جیمین خیمه زده بود خوابید)
جیمین. هی من میخوام بر...(یونگی دستش رو گذاشت رو لباش)
یونگی. هیسسس بگیر بخواب
جیمین هم به حرفش گوش داد تا یونگی کاری نکنه
30مین بعد ویو نامجون
رفتم بالا تا یونگی و جیمین رو صدا کنم بیان ناهار بخورن در اتاق یونگی رو زدم جواب نداد دوباره زدم بازم جواب ندا پس در اتاق رو باز کردم با صحنه ای که روبه رو شدم بال دراوردم رفتم پایین بچه هارو گفتم بیان بالا اوناهم کنجکاو اومدن یونگی که روی جیمین خوابیده بود رو نشونشون دادم جین و کوک نتونستن جلو خودشون رو بگیرن و دادشون رفت رو هوا
جیمین. به اسم مسیح بسم الله الرحمن الرحیم کیه؟ چیه؟ من کجام؟
ته. بابا چته ماییم(ته و نامجون جررر)
جین کوک.لیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
لیلیلیلیل💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
یونگی. چطونه مردم ازارا(هنوز چشماش بستن)
جیمین. چرا شما تو اتاق منین تو چرا رو من..(اتاق رو انالیز کرد) اینکه.. اینکه..
نامی. اره اره اتاق یونگیه و یونگی روی تو خوابیده(نامی و ته جرررر خوردن)
ما میریم دیگه راحت باشین
جین. نخیر شب رو راحت باشین الان باید غذا بخورین که انرژی داشته باشین(اینو کوک هم وا رفتن از خنده)
جیمین. ببین نامجون اینو پارششششش کنننننن (اخرش رو باداد گفت)
نامی. کوکککک لطفا(دستش رو گرفته هی اینور و اونورش میکنه)
کوک. ازادی هیونگ(خنده)
نامی. ممنونننننن
جین. ادم فروشااااااااا(داد) حالا که اینطوره منم از شما دوتا بزرگترم یونگی و ته شما هم ازادین هر کاری میخواین با این دوتا کنید چون هر وقت میرفتیم بیرون پدر و مادراشو مسئولیتشون رو میدادن به من الانم کلاً من مسئولشونم
کوکمین. نههههههههههههههه
جین. دردددددددددددد
ته یونگی. ممنوننننننننننننننننننننننننن
نامی. بسه بسه بریم ناهار سرد شد
جای پارت23 پ24 رو گذاشتم😁
ویو جیمین
در رو برای یونگی باز کردم تا اتاقش رو ببینه ولی اون از فرست استفاده کرد و کشیدم داخل اتاق شروع کرد به مکیدم لبام هرچی تقلا کردم ولم نکرد بعد10 مین ولم کرد و ازش پرسیدم
جیمین. چرا.. اینکارو کردی؟(نفس نفس)
یونگی. چون خیلی وقت بود میخواستم طعم لبات رو احساس کنم.. خیلی لبات خوشمزن
جیمین. ولی..
میخواستم حرف بزنم که دوباره شروع کرد به بوسیدنم دروغ چرا منم اینو دوست دارم پس باهاش همراهی کردم بعد 5مین از لبام دل کند و رفت سمت گردنم شروع کرد به کیس مارک گذاشتن منم بخاطر اینکه صدام در نیادچشمام رو بستم خواست لباسم رو دربیاره که مانعش شدم
جیمین. می.. میخوای چ.. چی.. چیکار کنی؟
یونگی. ـــــــــــــــــــــــ(نگاه های خمار)
جیمین. ببینم مستی
یونگی. نه بیبی فقط لازمت دارم خیلی زیاد
جیمین. یونگی بگیر بخواب خوابت میاد دیشب رو خوب نخوابیدی
یونگی. باشه(همونطور که رو جیمین خیمه زده بود خوابید)
جیمین. هی من میخوام بر...(یونگی دستش رو گذاشت رو لباش)
یونگی. هیسسس بگیر بخواب
جیمین هم به حرفش گوش داد تا یونگی کاری نکنه
30مین بعد ویو نامجون
رفتم بالا تا یونگی و جیمین رو صدا کنم بیان ناهار بخورن در اتاق یونگی رو زدم جواب نداد دوباره زدم بازم جواب ندا پس در اتاق رو باز کردم با صحنه ای که روبه رو شدم بال دراوردم رفتم پایین بچه هارو گفتم بیان بالا اوناهم کنجکاو اومدن یونگی که روی جیمین خوابیده بود رو نشونشون دادم جین و کوک نتونستن جلو خودشون رو بگیرن و دادشون رفت رو هوا
جیمین. به اسم مسیح بسم الله الرحمن الرحیم کیه؟ چیه؟ من کجام؟
ته. بابا چته ماییم(ته و نامجون جررر)
جین کوک.لیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلیلی
لیلیلیلیل💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻💃🏻
یونگی. چطونه مردم ازارا(هنوز چشماش بستن)
جیمین. چرا شما تو اتاق منین تو چرا رو من..(اتاق رو انالیز کرد) اینکه.. اینکه..
نامی. اره اره اتاق یونگیه و یونگی روی تو خوابیده(نامی و ته جرررر خوردن)
ما میریم دیگه راحت باشین
جین. نخیر شب رو راحت باشین الان باید غذا بخورین که انرژی داشته باشین(اینو کوک هم وا رفتن از خنده)
جیمین. ببین نامجون اینو پارششششش کنننننن (اخرش رو باداد گفت)
نامی. کوکککک لطفا(دستش رو گرفته هی اینور و اونورش میکنه)
کوک. ازادی هیونگ(خنده)
نامی. ممنونننننن
جین. ادم فروشااااااااا(داد) حالا که اینطوره منم از شما دوتا بزرگترم یونگی و ته شما هم ازادین هر کاری میخواین با این دوتا کنید چون هر وقت میرفتیم بیرون پدر و مادراشو مسئولیتشون رو میدادن به من الانم کلاً من مسئولشونم
کوکمین. نههههههههههههههه
جین. دردددددددددددد
ته یونگی. ممنوننننننننننننننننننننننننن
نامی. بسه بسه بریم ناهار سرد شد
جای پارت23 پ24 رو گذاشتم😁
۷.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.