فن فیک مایکی پارت ۱۹
ویو ا/ت:
داشتیم با تمام سرعت میدویدیم چون اگه ران بیدار میشد پارمون میکرد ولی خب چون اتاقا از هم دور بود صدایی نمیرفت داخل اتاق بقیه
سنجو:میگما من میخوام سانزو رو بترسونم
اما:باشه ولی ما از الان فاتح تورو میخونیم نگران نباش
ا/ت:برو بینیم چه میکنی سنجو
سنجو:حله
رفتیم دم در اتاق سانزو و در رو آروم باز کردیم و سانزو یه لباس آستین کوتاه سفید پوشیده بود و یه شلوار سفید که روشکم خوابیده بود و لنگشم تو هوا بود😂
سنجو:خب یا پیغمبر بریم که رفتیم
سنجو رفت بالای سر سانزو و گفت
سنجو:اومدم مغزتو بخورممممممم(اروم)
که سانزو تا چشماشو وا کرد یه جیغ زد
سانزو:یا ریندوی بی راننننننننننن عههههههه(جیغ زنونه)
سریع از جاش بلند شد و صندلی کنار میزش رو برداشت و تو هوا گرفت
سانزو:اگه نزدیک بیای همین رو میکنم تو کوچه هات و یکی میزنم تو فکت که کشکت درادددددد(داد)
اندر ذهن سنجو:اینا رو کی یادش دادههههههههه
که یهو سنجو از بالا تخت پرید پایین و ماسکش رو در اورد و به سانزو نشون داد
سانزو:ای سنجوی پدر گاووووووو
سنجو:کپک پدر من پدر تو هم هستتتتتتت
سانزو:چرا پدر من باید پدر تو باشههههههههه
سنجو:من چمیدونم مشکل من نیست که ما از یه خونیم
سانزو:ای من ریدم تو این شانسسسسسسسی
که اما یهو از پشت سر سانزو در اومد و با یه میکه زد به سر سانزو در حدی که بیهوش بشه
اما:اخییییی آرامش گرفتیممممم
سنجو:بلاخرههههه
ا/ت:بیاین در ریم
رفتیم تا مرکز عمارت
ا/ت:خبببببب من کیو بترسونممممم
اما:ریندو رو بترسون
سنجو:کوکو رو بترسون
ا/ت:نه صب کن.......مایکی رو میترسونمممممم
اما:خبببب...من تاحالا ندیدم از چیزی بترسه برا همین...هی کجا میریییی
ا/ت:به سمت اتاق مایکی هجوم میبیریمممممممممم
بقیش واسه بعد
داشتیم با تمام سرعت میدویدیم چون اگه ران بیدار میشد پارمون میکرد ولی خب چون اتاقا از هم دور بود صدایی نمیرفت داخل اتاق بقیه
سنجو:میگما من میخوام سانزو رو بترسونم
اما:باشه ولی ما از الان فاتح تورو میخونیم نگران نباش
ا/ت:برو بینیم چه میکنی سنجو
سنجو:حله
رفتیم دم در اتاق سانزو و در رو آروم باز کردیم و سانزو یه لباس آستین کوتاه سفید پوشیده بود و یه شلوار سفید که روشکم خوابیده بود و لنگشم تو هوا بود😂
سنجو:خب یا پیغمبر بریم که رفتیم
سنجو رفت بالای سر سانزو و گفت
سنجو:اومدم مغزتو بخورممممممم(اروم)
که سانزو تا چشماشو وا کرد یه جیغ زد
سانزو:یا ریندوی بی راننننننننننن عههههههه(جیغ زنونه)
سریع از جاش بلند شد و صندلی کنار میزش رو برداشت و تو هوا گرفت
سانزو:اگه نزدیک بیای همین رو میکنم تو کوچه هات و یکی میزنم تو فکت که کشکت درادددددد(داد)
اندر ذهن سنجو:اینا رو کی یادش دادههههههههه
که یهو سنجو از بالا تخت پرید پایین و ماسکش رو در اورد و به سانزو نشون داد
سانزو:ای سنجوی پدر گاووووووو
سنجو:کپک پدر من پدر تو هم هستتتتتتت
سانزو:چرا پدر من باید پدر تو باشههههههههه
سنجو:من چمیدونم مشکل من نیست که ما از یه خونیم
سانزو:ای من ریدم تو این شانسسسسسسسی
که اما یهو از پشت سر سانزو در اومد و با یه میکه زد به سر سانزو در حدی که بیهوش بشه
اما:اخییییی آرامش گرفتیممممم
سنجو:بلاخرههههه
ا/ت:بیاین در ریم
رفتیم تا مرکز عمارت
ا/ت:خبببببب من کیو بترسونممممم
اما:ریندو رو بترسون
سنجو:کوکو رو بترسون
ا/ت:نه صب کن.......مایکی رو میترسونمممممم
اما:خبببب...من تاحالا ندیدم از چیزی بترسه برا همین...هی کجا میریییی
ا/ت:به سمت اتاق مایکی هجوم میبیریمممممممممم
بقیش واسه بعد
۴.۷k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.