پارت ۲۵ فصل دوم
پارت ۲۵ فصل دوم
یاروعه: خانم جئون من ....
الورا : بعد یاروعه دست از نوشتن برداشت و گفت قبل از اینکه بگم تورو خدا آروم باش اوکی؟
اات: باشه میشه لطفا بگی منتظرم میتونی کاری کنی انتقام بگیرم
یاروعه: اون که بله اون در اصل انتقام برای منه چون اون میخواست من بمیرم زنم توی این چند وقت داغونه نمیدونه من زنده ام اما الان میفهمه
ات: شما چی میگید تو کی هستی؟
بکهیون: مامان اروم باش
الورا: ات بغض کرده بود و با داد گفت
ات: بگو کی هستیی بگو دیگهه(داد بغضی)
یاروعه: باشه آروم باش میگم
ات: میشنوم (بغضی)
الورا: اون یاروعه روی کاغذ نوشت
یاروعه: ات منم عشقت من جونگکوکم
الورا: خب دوستان بله همتون درست حدس زدین بانیمون زندس حالا پاشید موزیکو پلی کنید و قرش بدین آها بیا وسط🤣💃💃
الورا: ات تا اون رو توی کاغذ خوند گفت
ات: من باورم نمیشه تویی کو...
کوک: آره ات منم جانگ
بنیامین: چی؟ مگه مگه اون مردک مگه نمرده بود من اونو با دستهای خودم کشتم یعنی زندس؟
ات: من باور نمیکنم
کوک: که نمیکنی؟ جدی صدام چشمام اینارو یادت نمیاد انقدر زود فراموش کردی ات؟
ات: خیلی ها ممکنه شبیهت باشن
الورا: کوک که دید ات باور نمیکنه دست کشش رو در اورد دست هاشو نشونش داد
کوک: حالا چی؟
ات : واقعا(ذوق)
کوک: آره
الورا: ات پرید بغل کوک و کوک سرشو کرد توی گردن ات و بوش کرد
بکهیون: اهم اهم شما پدرو دختر نمیخواین جدا شید
الورا: دیگه بهتون گفتم دیگه الان کوک اسم جانگو گرفته برای همین بکهیون اینطوری گفت
ات: پس چرا من تا الان نمیدونستم میدونی چقدر دق کردم؟ میدونی چقدر عذاب کشیدم؟
بنیامین: ات چی داره میگه اخههه چرا باید برای جانگ ناراحت باشههه
کوک: آره میدونم اما در خطر بودم اون یارو هم که خب توی خونه و همه جا دوربین و شنود داره دیگه ات دخترم خیلی دلم برات تنگ شده بود
ات: خب منم همینطور دوست دارم
بنیامین: وات؟
کوک: منم دوست دارم
ات: خب میخوایم چیکار کنیم ؟
کوک: نقشه رو به بکهیون میگم
بهت میگه فعلا من بازم باید قایم شم
ات: دلم برات تنگ میشه
کوک: زود تموم میشه و منم میام راستی جز منو تهسونگ و شما دوتا کسه دیگه ای با خبر نشه باشه؟
ات: باشه باشه
الورا: این سه تا داشتن باهم حرف میزدن داخل ماشین که یه دفعه.....
مرسی از حمایتاتون عاشقتونم بوس بوس
یاروعه: خانم جئون من ....
الورا : بعد یاروعه دست از نوشتن برداشت و گفت قبل از اینکه بگم تورو خدا آروم باش اوکی؟
اات: باشه میشه لطفا بگی منتظرم میتونی کاری کنی انتقام بگیرم
یاروعه: اون که بله اون در اصل انتقام برای منه چون اون میخواست من بمیرم زنم توی این چند وقت داغونه نمیدونه من زنده ام اما الان میفهمه
ات: شما چی میگید تو کی هستی؟
بکهیون: مامان اروم باش
الورا: ات بغض کرده بود و با داد گفت
ات: بگو کی هستیی بگو دیگهه(داد بغضی)
یاروعه: باشه آروم باش میگم
ات: میشنوم (بغضی)
الورا: اون یاروعه روی کاغذ نوشت
یاروعه: ات منم عشقت من جونگکوکم
الورا: خب دوستان بله همتون درست حدس زدین بانیمون زندس حالا پاشید موزیکو پلی کنید و قرش بدین آها بیا وسط🤣💃💃
الورا: ات تا اون رو توی کاغذ خوند گفت
ات: من باورم نمیشه تویی کو...
کوک: آره ات منم جانگ
بنیامین: چی؟ مگه مگه اون مردک مگه نمرده بود من اونو با دستهای خودم کشتم یعنی زندس؟
ات: من باور نمیکنم
کوک: که نمیکنی؟ جدی صدام چشمام اینارو یادت نمیاد انقدر زود فراموش کردی ات؟
ات: خیلی ها ممکنه شبیهت باشن
الورا: کوک که دید ات باور نمیکنه دست کشش رو در اورد دست هاشو نشونش داد
کوک: حالا چی؟
ات : واقعا(ذوق)
کوک: آره
الورا: ات پرید بغل کوک و کوک سرشو کرد توی گردن ات و بوش کرد
بکهیون: اهم اهم شما پدرو دختر نمیخواین جدا شید
الورا: دیگه بهتون گفتم دیگه الان کوک اسم جانگو گرفته برای همین بکهیون اینطوری گفت
ات: پس چرا من تا الان نمیدونستم میدونی چقدر دق کردم؟ میدونی چقدر عذاب کشیدم؟
بنیامین: ات چی داره میگه اخههه چرا باید برای جانگ ناراحت باشههه
کوک: آره میدونم اما در خطر بودم اون یارو هم که خب توی خونه و همه جا دوربین و شنود داره دیگه ات دخترم خیلی دلم برات تنگ شده بود
ات: خب منم همینطور دوست دارم
بنیامین: وات؟
کوک: منم دوست دارم
ات: خب میخوایم چیکار کنیم ؟
کوک: نقشه رو به بکهیون میگم
بهت میگه فعلا من بازم باید قایم شم
ات: دلم برات تنگ میشه
کوک: زود تموم میشه و منم میام راستی جز منو تهسونگ و شما دوتا کسه دیگه ای با خبر نشه باشه؟
ات: باشه باشه
الورا: این سه تا داشتن باهم حرف میزدن داخل ماشین که یه دفعه.....
مرسی از حمایتاتون عاشقتونم بوس بوس
۱۲.۲k
۳۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.