فیک جیهوپ پارت چهار
& من مادرشم...
* ( پدرش که خبر داشت این مادر جیهوپ نیست گفت) مادرش؟... مطمئنی؟..
( مادر جیهوپ به پت پت افتاد )
& م.. م.. علولمه.. من مادرش نیستم پس چیشم( می ترسیده جیهوپ بدونه که اون مادرش نیست و به خواهر ناتنی جیهوپ که از یه مرد دیگه و مادر ناتنی شه ارث نرسه )
( جیهوپ حرف پدرشو ی جور دیگه برداشت کرد)
_ شاید فقط از نظر ژنتیک مادرم باشی اما من هرگز محبتی از تو ندیدم.. و حالا اینجا که داری زندگیمو به خاک میکشی
( هوبی این حرف و زد و کتش و برداشت و گفت : هر چقد عاشق بچه باشم اما بیشتر از هرچیزی عاشق ا. ت هستم( قربووون پسرم برنامه من) و رفت بیرون و در و محکم بست)
* چرا سعی میکنی زندگی پسرمو نابود کنی؟!!!
& من فقط میخوام از دست او عفریته ( خودتی) نجاتش بدم!!
* اون دختر بهترین کسیه که میتونم بهش اعتماد کنم و پسرمو بهش بدم
( نقشه نامادری جیهوپ اینه که ا.ت از جیهوپ متنفر شه و ازش جدا شه و چون جیهوپ خیلی عاشق ا. ت هستش به احتمال زیاد دیگه نتونه ازدواج کنه و بچه دار شه و در این حالت ارث بیشتری به دخترش میرسه)
ویو جیهوپ: سوار ماشین شدم داشتم دیوونه میشدم بعد سقط شدن بچمون خیلی سخت بود که ا. ت دوباره با حالت عادی برگرده و ب شرایط عادت کنه ولی الان دوباره اون درد و احساس کرد. باید میرفتم پیشش اما با چ رویی اصلا چی باید بهش بگم چجوری دل شکستش و خوب کنم چجوری ثابت کنم این حرفارو من هیچ وقت نزدم و مامانم خودش اینارو درست کرده اگه چی خیلی بدی از مامانم دیدم اما خب مادرمه شاید از دلسوزی بود اما هرچی بوده کار اشتباهی کرد باید ماجرا رو برای ا. ت تعریف کنم)
پرش زمانی~~~
جیهوپ : در و باز کردم و وارد خونه شدم نمی تونستم دختر قشنگم کجا قایم شده
_ دختر قشنگم... کجایی فدات شمه
( صدای قفل شدن در اتاق مشترکمون اومد و فهمیدم اونجاست در زدم جواب نداد و دوباره زدم بازم جواب نداد و رفتم کلید دیگه اون اتاق و برداشتم در و باز کردم دیدم مثل یه فرشته خودشو زیر پتو انداخته و گوشه ای از موج های موهاش آشکار بودند)
_ نمی خوای بهم چیزی بگی؟ یه فحش بده حداقل
+...
_ دختر خوشکلم؟! بیبی؟! متاسفم اون نباید اون حرفارو میزد به خدا قسم من اون حرفارو نزدم حتی یک کلمشو مال من نبودن قسم میخورم
ادامه پارت بعد
تو کامنتا بنویسید که ادامه بدم یا نه
* ( پدرش که خبر داشت این مادر جیهوپ نیست گفت) مادرش؟... مطمئنی؟..
( مادر جیهوپ به پت پت افتاد )
& م.. م.. علولمه.. من مادرش نیستم پس چیشم( می ترسیده جیهوپ بدونه که اون مادرش نیست و به خواهر ناتنی جیهوپ که از یه مرد دیگه و مادر ناتنی شه ارث نرسه )
( جیهوپ حرف پدرشو ی جور دیگه برداشت کرد)
_ شاید فقط از نظر ژنتیک مادرم باشی اما من هرگز محبتی از تو ندیدم.. و حالا اینجا که داری زندگیمو به خاک میکشی
( هوبی این حرف و زد و کتش و برداشت و گفت : هر چقد عاشق بچه باشم اما بیشتر از هرچیزی عاشق ا. ت هستم( قربووون پسرم برنامه من) و رفت بیرون و در و محکم بست)
* چرا سعی میکنی زندگی پسرمو نابود کنی؟!!!
& من فقط میخوام از دست او عفریته ( خودتی) نجاتش بدم!!
* اون دختر بهترین کسیه که میتونم بهش اعتماد کنم و پسرمو بهش بدم
( نقشه نامادری جیهوپ اینه که ا.ت از جیهوپ متنفر شه و ازش جدا شه و چون جیهوپ خیلی عاشق ا. ت هستش به احتمال زیاد دیگه نتونه ازدواج کنه و بچه دار شه و در این حالت ارث بیشتری به دخترش میرسه)
ویو جیهوپ: سوار ماشین شدم داشتم دیوونه میشدم بعد سقط شدن بچمون خیلی سخت بود که ا. ت دوباره با حالت عادی برگرده و ب شرایط عادت کنه ولی الان دوباره اون درد و احساس کرد. باید میرفتم پیشش اما با چ رویی اصلا چی باید بهش بگم چجوری دل شکستش و خوب کنم چجوری ثابت کنم این حرفارو من هیچ وقت نزدم و مامانم خودش اینارو درست کرده اگه چی خیلی بدی از مامانم دیدم اما خب مادرمه شاید از دلسوزی بود اما هرچی بوده کار اشتباهی کرد باید ماجرا رو برای ا. ت تعریف کنم)
پرش زمانی~~~
جیهوپ : در و باز کردم و وارد خونه شدم نمی تونستم دختر قشنگم کجا قایم شده
_ دختر قشنگم... کجایی فدات شمه
( صدای قفل شدن در اتاق مشترکمون اومد و فهمیدم اونجاست در زدم جواب نداد و دوباره زدم بازم جواب نداد و رفتم کلید دیگه اون اتاق و برداشتم در و باز کردم دیدم مثل یه فرشته خودشو زیر پتو انداخته و گوشه ای از موج های موهاش آشکار بودند)
_ نمی خوای بهم چیزی بگی؟ یه فحش بده حداقل
+...
_ دختر خوشکلم؟! بیبی؟! متاسفم اون نباید اون حرفارو میزد به خدا قسم من اون حرفارو نزدم حتی یک کلمشو مال من نبودن قسم میخورم
ادامه پارت بعد
تو کامنتا بنویسید که ادامه بدم یا نه
۲.۵k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.