عاشقان واقعی
پارت ۱۷
کوک: صوفی؟.. شیرموزمکوو؟
صوفیا: گذاشته...شیرموز کو؟
ته:( اوه اوه..شت) چیشده؟( ترسیده)
صوفیا: یعنی شیر موز اینجا بود تو خوردی؟
ته: نهه( ترسیده)
کوک: راستش رو بگو..کاریت ندارممم
ته؛ به مولاا نه!.. خیلی خب آرهه
کوک؛ کیم تهیونگ!.. تا میتونی فرار کن*
ته: یا ابلفضلللل آنااااا بیا همسرتو کشتنننن*
آنا: چیشده؟..
صوفیا: کوک دزد شیرموزش رو پیدا کرده!
آنا: شتتت
ته:( پشت آنا قایم شدم)
کوک: خودت مث آدم بیا بیرون
ته: نمیام
آنا: با بچم کاری نداشته باش
صوفیا: تهیونگ بلاخره که گیرت میندازه خودت بیا بیرون!
ته: حق*... برات شیرموز درست کنم منو ببخشی؟
کوک: اونو که صوفیا باید درست کنه!
صوفیا: چرا من؟
کوک: من فقط شیرموز های تو رو میخورم
صوفیا: الان این چی بود؟.. فحش.. یا محبت؟
کوک: هیکدوم😂
ته: بای بای....
صوفیا: زهرمارر
آنا: هوششش
صوفیا: درد
لیلا: بسههه
کوک: جناب ته..شما بیاید اتاق ورزشی!..و شما خانم جئون برام شیرموز درست کن
صوفیا:😑*
ته: نهههه*
کوک: صوفی؟.. شیرموزمکوو؟
صوفیا: گذاشته...شیرموز کو؟
ته:( اوه اوه..شت) چیشده؟( ترسیده)
صوفیا: یعنی شیر موز اینجا بود تو خوردی؟
ته: نهه( ترسیده)
کوک: راستش رو بگو..کاریت ندارممم
ته؛ به مولاا نه!.. خیلی خب آرهه
کوک؛ کیم تهیونگ!.. تا میتونی فرار کن*
ته: یا ابلفضلللل آنااااا بیا همسرتو کشتنننن*
آنا: چیشده؟..
صوفیا: کوک دزد شیرموزش رو پیدا کرده!
آنا: شتتت
ته:( پشت آنا قایم شدم)
کوک: خودت مث آدم بیا بیرون
ته: نمیام
آنا: با بچم کاری نداشته باش
صوفیا: تهیونگ بلاخره که گیرت میندازه خودت بیا بیرون!
ته: حق*... برات شیرموز درست کنم منو ببخشی؟
کوک: اونو که صوفیا باید درست کنه!
صوفیا: چرا من؟
کوک: من فقط شیرموز های تو رو میخورم
صوفیا: الان این چی بود؟.. فحش.. یا محبت؟
کوک: هیکدوم😂
ته: بای بای....
صوفیا: زهرمارر
آنا: هوششش
صوفیا: درد
لیلا: بسههه
کوک: جناب ته..شما بیاید اتاق ورزشی!..و شما خانم جئون برام شیرموز درست کن
صوفیا:😑*
ته: نهههه*
۹.۹k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.