عشق شیرین PART. 2

مامان ـ جین مگه تو کرم داری این جوری خواهرت رو اذیت میکنی به جای این کارا برو دو کلمه درس بخون


جین ـ خوب مامان خیلی حال میده این فسقلی ذو اذیت کرد


جینهو ـ به من میگی فسقلی خوبه فقط سه سال باهم اختراف داریم

مامان ـ بچم راست می گه

جین ـ ایش شما هم هرچی می شه طرف جینهو رو می گیرید

بابا ـ معلومه جینهو دختره تکمه مگه من غیر از جینهو بچه ی دیگه ای هم دارم

جین ـ پی من اینجا الاغم

بابا ـ تو دسری من منظورم دختر بود


مامان ـ بسه دیگه سفره کشیدم بیاید بخورید

همه ـ اومدیم


و بعد تشستن و باهم صبح حانه خوردن

مامان ـ من بابا برای چند هفته یا شاید یک ماه نیستیم شما اینجا بمونید و مراقب خودتون باشی


جینهو ـ مامان نه من نمی تونم این جین رو تحمل کنم

جین ـ پس کی برای من غذا درست کنه

مامان ـ معلومه جینهو

جینهو ـ مامان چرا من به قول خودش من بچه ام

جین ـ من نمی دونم یکی باید برای من غذا دریت کنه

بابا ـ ایش تو چرا اینقدر شکمو همستی خدا رو شکر کن یه خواهر کد بانو داری

دخترم حالا تا این مدت که ما نیستیم مراقب این جین باش تا پقتی ما برگردیم ننم قول میدم سو قاطی یه چیز عالی برات بیارم

جینهو ـ فقط بخواطر تو بابا

بابا ـ افرین دختر خوشگلم