بار دیگر عشق پارت ۳
ا.ت : صبح ساعت ۱۰ من و نینا بلند شدیم از خواب و رفتیم دست و صورتمون رو شستیم و رفتیم صبحونه بخوریم...
ساعت ۱۱ صبح : دیگه منو نینا تنبلی رو گذاشتیم کنار و رفتیم لباسمون رو بپوشیم...
ا.ت : ی لباس سفید و ی شلوار خاکستری و ی رژ لب قرمز
نینا : ی لباس قرمز آستین کوتاه ی شلوار جین آبی و ی رژ لب قرمز
خلاصه رفتیم از خونه بیرون و سوار ماشین نینا شدم و رفتیم به سمت رستوران ...
ی ربع بعد : بلاخره رسیدیم و وقتی پامو گذاشتم تو رستوران دیدم یک گارسون جدید داشت از ی مرد سفارش میگرفت
رفتم سمتش و گفتم شما گارسون جدید هستین ؟؟؟
وقتی سرشو برد بالا شمردم
اون جیهوپ بود.
گفت : نمیتونی از دستم در بری کوچولو
ی نفس عمیق کشیدم و سریع رفتم به سمت دفتر
در رو باز کردم و به رییس رستوران گفتم این یارو رو چرا استخدام کردی ؟؟
گفت : چطور میگه چی شده
گفتم که بابا این عاشقم شده به خاطر من اومده
گفت : اهههه
گفتم : بلههه
و از اتاقش رفتم بیرون
با ناراحتی رفتم سر کمد ها تا لباسمو بردارم که
ادامه پارت بعد 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
بچه ها لطفا حمایت کنید
ساعت ۱۱ صبح : دیگه منو نینا تنبلی رو گذاشتیم کنار و رفتیم لباسمون رو بپوشیم...
ا.ت : ی لباس سفید و ی شلوار خاکستری و ی رژ لب قرمز
نینا : ی لباس قرمز آستین کوتاه ی شلوار جین آبی و ی رژ لب قرمز
خلاصه رفتیم از خونه بیرون و سوار ماشین نینا شدم و رفتیم به سمت رستوران ...
ی ربع بعد : بلاخره رسیدیم و وقتی پامو گذاشتم تو رستوران دیدم یک گارسون جدید داشت از ی مرد سفارش میگرفت
رفتم سمتش و گفتم شما گارسون جدید هستین ؟؟؟
وقتی سرشو برد بالا شمردم
اون جیهوپ بود.
گفت : نمیتونی از دستم در بری کوچولو
ی نفس عمیق کشیدم و سریع رفتم به سمت دفتر
در رو باز کردم و به رییس رستوران گفتم این یارو رو چرا استخدام کردی ؟؟
گفت : چطور میگه چی شده
گفتم که بابا این عاشقم شده به خاطر من اومده
گفت : اهههه
گفتم : بلههه
و از اتاقش رفتم بیرون
با ناراحتی رفتم سر کمد ها تا لباسمو بردارم که
ادامه پارت بعد 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
بچه ها لطفا حمایت کنید
۱.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.