مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است
بمان ! که مهر تو از سینه راندنش سخت است
چگونه دل نسپاری به دیگران ؟ که دلت
کبوتری ست که یک جا نشاندنش سخت است
چه حال و روز غریبی ، که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان ، رهاندنش سخت است !
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد ؛
کتیبههای ترک خورده خواندنش سخت است
هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام ...
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است
بمان ! که مهر تو از سینه راندنش سخت است
چگونه دل نسپاری به دیگران ؟ که دلت
کبوتری ست که یک جا نشاندنش سخت است
چه حال و روز غریبی ، که قلب عاشق من
اسیر کردنش آسان ، رهاندنش سخت است !
زبان حال دلم را کسی نمیفهمد ؛
کتیبههای ترک خورده خواندنش سخت است
هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام ...
حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است
۸۴۴
۰۴ شهریور ۱۴۰۰