هفت فرشته پارت ۷
+👈تو
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
تهیونگ و جیمین و کوک از طبقه بالا اومدن پایین
تهیونگ:هی جین عوضی کجایی
جیمین:اونجاست روی مبل دراز کشیده
تهیونگ رفت سمت جین بالا سرش وایستاد و گفت:
تهیونگ: آهای اشغال برای چی اینجوری ا/ت رو گاز گرفتی ها
کوک: جین مگه یادت نیست دختر قبلی رو دو روزه کشتی
+: چی منظورتون از دختر قبلی چیه؟
جیمین: زیاد مهم نیست
+: چرا مهم نیست
جین: دهنت رو ببند ا/ت به تو چه اونا کی بودن
با گریه از اونجا بیرون اومدی و وارد باغ شدی داشتی با گریه باغ رو تماشا میکردی که یکی از پشت گفت چرا داری گریه میکنی برگشتی و گفتی:
+: تو کی هستی؟
شوگا: اسم من شوگاست بهم August d هم میگن حالا بگو چرا گریه میکنی
+: آخه اونا نمیگن قضیه دخترای قبلی چیه
شوگا: برای این گریه میکنی خوب من بهت میگم با من بیا
همراه شوگا به طرف زیر زمین رفتین اونجا تاریک بود اما وقتی شوگا چراغ ها رو روشن کرد خشکت زد اونجا پر از دخترهای خشک شده بود با لباس عروس
(با ترس گفتی) :
+: اینا که واقعی نیستن ها
شوگا: اشتباه گفتی واقعی ان
+: چی چه بلایی سرشون آوردین
شوگا: خوب اونا عروس های قبلی ما هستن که خیلی نازک نارنجی و کوچولو بودن جوری که دو روزه میمردن
+: چی دو روزه
شوگا: آره ولی شنیدم تو مقاوم تری بزار ببینم واقعی یا نه
سریع به طرفت اومد و روت خیمه زد میخواست گازی از گردنت بگیره که به عقب رفت و گفت:
شوگا: آه یادم رفت به شما دخترا باید قبل از گاز گرفتن یه حالی هم داد
سرش رو نزدیک آورد و لباش رو محکم روی لبت گذاشت بعد چند بوسه به سمت گردنت رفت و محکم دندون های نیشش رو وارد گردنت کرد
+: آی تو رو خدا ولم کن خیلی درد داره
ولی اون گوش نمیداد و خونش رو میخوره مثل یه حیوون درنده
کوک: هی شوگا ولش کن
شوگا: اه باز تو اومدی چرا نمیزارین کارم رو بکنم
بعد شوگا از اونجا رفت کوک به سمتت اومد گفت:
کوک: حالت خوبه
+: آره ممنون که نجاتم دادی
(با نیشخندی گفت) :
کوک: هه من نجاتت ندادم گشنم بود اومدم غذام رو بخورم
+: نه تو دیگه نه احساس میکنم دیگه خونی تو بدنم ندارم
کوک: به من ربطی نداره
به سمت گردنت اومد میخواست گازی بزنه که گفت:
کوک: ولش کن پشیمون شدم امروز استیک میخورم
بعد رفتن کوک تو از اونجا در اومدی و سریع به سمت بالکن قصر رفتی اونجا خیلی قشنگ بود و همین طور امن تر از داخل قصر مشغول نگاه کردن بودی که یکی از پشتت گفت سلام کوچولو
خوب خوب اینم از این قسمت حالا بگین این دفعه کیه که اون پشته😉؟
لایکا به ۴۰ تا برسه پارت بعد رو اپ میکنم😊💜
منتظر لایکا و نظراتتون هستم خوشملا💜💜
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
تهیونگ و جیمین و کوک از طبقه بالا اومدن پایین
تهیونگ:هی جین عوضی کجایی
جیمین:اونجاست روی مبل دراز کشیده
تهیونگ رفت سمت جین بالا سرش وایستاد و گفت:
تهیونگ: آهای اشغال برای چی اینجوری ا/ت رو گاز گرفتی ها
کوک: جین مگه یادت نیست دختر قبلی رو دو روزه کشتی
+: چی منظورتون از دختر قبلی چیه؟
جیمین: زیاد مهم نیست
+: چرا مهم نیست
جین: دهنت رو ببند ا/ت به تو چه اونا کی بودن
با گریه از اونجا بیرون اومدی و وارد باغ شدی داشتی با گریه باغ رو تماشا میکردی که یکی از پشت گفت چرا داری گریه میکنی برگشتی و گفتی:
+: تو کی هستی؟
شوگا: اسم من شوگاست بهم August d هم میگن حالا بگو چرا گریه میکنی
+: آخه اونا نمیگن قضیه دخترای قبلی چیه
شوگا: برای این گریه میکنی خوب من بهت میگم با من بیا
همراه شوگا به طرف زیر زمین رفتین اونجا تاریک بود اما وقتی شوگا چراغ ها رو روشن کرد خشکت زد اونجا پر از دخترهای خشک شده بود با لباس عروس
(با ترس گفتی) :
+: اینا که واقعی نیستن ها
شوگا: اشتباه گفتی واقعی ان
+: چی چه بلایی سرشون آوردین
شوگا: خوب اونا عروس های قبلی ما هستن که خیلی نازک نارنجی و کوچولو بودن جوری که دو روزه میمردن
+: چی دو روزه
شوگا: آره ولی شنیدم تو مقاوم تری بزار ببینم واقعی یا نه
سریع به طرفت اومد و روت خیمه زد میخواست گازی از گردنت بگیره که به عقب رفت و گفت:
شوگا: آه یادم رفت به شما دخترا باید قبل از گاز گرفتن یه حالی هم داد
سرش رو نزدیک آورد و لباش رو محکم روی لبت گذاشت بعد چند بوسه به سمت گردنت رفت و محکم دندون های نیشش رو وارد گردنت کرد
+: آی تو رو خدا ولم کن خیلی درد داره
ولی اون گوش نمیداد و خونش رو میخوره مثل یه حیوون درنده
کوک: هی شوگا ولش کن
شوگا: اه باز تو اومدی چرا نمیزارین کارم رو بکنم
بعد شوگا از اونجا رفت کوک به سمتت اومد گفت:
کوک: حالت خوبه
+: آره ممنون که نجاتم دادی
(با نیشخندی گفت) :
کوک: هه من نجاتت ندادم گشنم بود اومدم غذام رو بخورم
+: نه تو دیگه نه احساس میکنم دیگه خونی تو بدنم ندارم
کوک: به من ربطی نداره
به سمت گردنت اومد میخواست گازی بزنه که گفت:
کوک: ولش کن پشیمون شدم امروز استیک میخورم
بعد رفتن کوک تو از اونجا در اومدی و سریع به سمت بالکن قصر رفتی اونجا خیلی قشنگ بود و همین طور امن تر از داخل قصر مشغول نگاه کردن بودی که یکی از پشتت گفت سلام کوچولو
خوب خوب اینم از این قسمت حالا بگین این دفعه کیه که اون پشته😉؟
لایکا به ۴۰ تا برسه پارت بعد رو اپ میکنم😊💜
منتظر لایکا و نظراتتون هستم خوشملا💜💜
۳۶.۶k
۲۲ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.