2 My Lucifer
My Lucifer
Part:2
___________
یه حموم 30مینی گرفتم و رفتم یه رامیون درست کردم و خوردم دیم ساعت ۹ شده رفتم لباسم روپوشیدم یه آرایش ملایم کردم و رفتم سمت ماشینم وروشنش کردم و رفتم سمت خونه آیو ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۱۰ نیمه ماشینو خاموش کردم رفتم سمت خونش درو زدم که دیدم سولی درو باز کرد خیلی وقته من سولی ندیم ۴ سالی میشه
با خوشحالی سولی رو بغل مردم اونم همینطورکه
دیم آیو اومد باش سلام کردم و رفت سمت بقیه
مهمونا که یکم داشتم تو سالن نگاه میکردم یه پسری
رو دیم خلی جذاب بود ولی چقد سرد بابقیه حرف میزد
چهرش یکم آشناس نکنه این همون برادره آیوعه؟
اه اصلا ولش کن یکم به صورتش دقت کردم که
یادم اومد این همون پسرس که چند هفته پیش تو کافه دیدمش
_-پرش زمانی هون چند هفته پیش ویو ات-_
بعد از کمی پیداه روی رفتم خونه یه حموم کردم و
لباسم عوض کردم تصمیم گرفتم که برم کافه
وقتی رفتم کافه یه نگاه های سنگینی رو روی خودم حس کردم دنبال او نگاه گشتم دیدم یه پسره که بش میخوره ۲۵ سال اینا سن داشته باشه دیگه اهمیت ندادم رفتم حساب کنم که همون پسرو دیدم داره حساب مکنه
-_ویو ا/ت زمان حال-_
یا بسه ا/ت اینقد زل نزن بهش رفتم سمت سولی باش یکم حرف زدم که دیدم آیو باهمون پسره با یه پسره دیه(😂)داره میاد سمتمون سولی اون یکی پسره رو معرفی کرد و گفت این کیم تهیونگه برادرم
آیوهم اون پسره که تو کافه دیدمو کف که ا/ت این برادرم جئون جونگکوکه هومن که بت گفتم جونگکوک اینم دوسته بچگیم پارک ا/ت
جونگکوک: خوشبختم
ا/ت:همچنین
آیو:خب شماها همینجا بمونید من الان میام پیشتون
ا/ت:باشه
جونگکوک:.......
_-بلاخره ویو کوکی-_
این همون دخترس که تو کافه دیدمش فک کنم خواهره جیمین باشه هرچی هس خیلی جذابه من امروز جیمین رو دعوت کردم ولی هنوز نیومده(گایز جیمین برادره ا/ت هس و آمریکاعه).........دیدم درو زدن رفتم درو باز کردم دیدم خودشه بردمش سمت همون میز که الان مطمعن شدم
جیمین:ا/ت؟
ا/ت:عررر جیمینییی برگشتی از آمریکاااا
جیمین:عا آره تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: ها خب تولده آیو همون دوسته بچگیم بوداااا
جیمین:آها
ا/ت: آره..............
Part:2
___________
یه حموم 30مینی گرفتم و رفتم یه رامیون درست کردم و خوردم دیم ساعت ۹ شده رفتم لباسم روپوشیدم یه آرایش ملایم کردم و رفتم سمت ماشینم وروشنش کردم و رفتم سمت خونه آیو ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۱۰ نیمه ماشینو خاموش کردم رفتم سمت خونش درو زدم که دیدم سولی درو باز کرد خیلی وقته من سولی ندیم ۴ سالی میشه
با خوشحالی سولی رو بغل مردم اونم همینطورکه
دیم آیو اومد باش سلام کردم و رفت سمت بقیه
مهمونا که یکم داشتم تو سالن نگاه میکردم یه پسری
رو دیم خلی جذاب بود ولی چقد سرد بابقیه حرف میزد
چهرش یکم آشناس نکنه این همون برادره آیوعه؟
اه اصلا ولش کن یکم به صورتش دقت کردم که
یادم اومد این همون پسرس که چند هفته پیش تو کافه دیدمش
_-پرش زمانی هون چند هفته پیش ویو ات-_
بعد از کمی پیداه روی رفتم خونه یه حموم کردم و
لباسم عوض کردم تصمیم گرفتم که برم کافه
وقتی رفتم کافه یه نگاه های سنگینی رو روی خودم حس کردم دنبال او نگاه گشتم دیدم یه پسره که بش میخوره ۲۵ سال اینا سن داشته باشه دیگه اهمیت ندادم رفتم حساب کنم که همون پسرو دیدم داره حساب مکنه
-_ویو ا/ت زمان حال-_
یا بسه ا/ت اینقد زل نزن بهش رفتم سمت سولی باش یکم حرف زدم که دیدم آیو باهمون پسره با یه پسره دیه(😂)داره میاد سمتمون سولی اون یکی پسره رو معرفی کرد و گفت این کیم تهیونگه برادرم
آیوهم اون پسره که تو کافه دیدمو کف که ا/ت این برادرم جئون جونگکوکه هومن که بت گفتم جونگکوک اینم دوسته بچگیم پارک ا/ت
جونگکوک: خوشبختم
ا/ت:همچنین
آیو:خب شماها همینجا بمونید من الان میام پیشتون
ا/ت:باشه
جونگکوک:.......
_-بلاخره ویو کوکی-_
این همون دخترس که تو کافه دیدمش فک کنم خواهره جیمین باشه هرچی هس خیلی جذابه من امروز جیمین رو دعوت کردم ولی هنوز نیومده(گایز جیمین برادره ا/ت هس و آمریکاعه).........دیدم درو زدن رفتم درو باز کردم دیدم خودشه بردمش سمت همون میز که الان مطمعن شدم
جیمین:ا/ت؟
ا/ت:عررر جیمینییی برگشتی از آمریکاااا
جیمین:عا آره تو اینجا چیکار میکنی؟
ا/ت: ها خب تولده آیو همون دوسته بچگیم بوداااا
جیمین:آها
ا/ت: آره..............
۱۱۳.۲k
۲۹ دی ۱۴۰۱