•
شب را من از نگاه تو میدانم
که آرام
سطح نگاه باغچه را رنگ میزند .
و اضطراب مرا
با قیچی ستارهی آواز
بریدهبریده
جا میدهد به گنجهی سینه
شب را من از ترانهی چشم تو میکشم
بر گوشوار حسرت دیدار
زیر درخت ناژوی بیدار .
ورنه مرا به راندن در شب
هیچ التفات نبودهست.
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.