خون آشام من. پارت ۱۲
#خونآشام_من
Part 12
×:همین که ات اینارو گفت برگه هارو از پیش ته برداشتم ولی یهو سیاهی متلق!
=:وقتی بیدار شدم دیدم کوک جلوم بیهوش بود هرچی صداش میکردم جواب نمیداد ترسیدم و با پام بهش لگد زدم😂😐
×:ع ععع هوی چته وحشی🔪
=:کوک حالت خوبه؟
×:آره خوبم چرا نگران من شدی؟
=:احمق الان وقت پرسیدن این سوال ها نیس
×:من احمقم؟
=:عیییی باشه دیگه بابا حالا یچی گفتم دیگ
×: بیب یه نقشه دارم
=:بیب دیگه چیه😐
×:ات یه نقشه دارم حالا خوبه
=:آره خوبه😇
×:گگگگگگ
خیلی خوب الان منو تو اینجا زندانی هستیم
و باید تو مخ تهیونگ رو بزنی الان منو تو دعوا میکنیم و به تهیونگ میگی من از این پسر بدم میاد منو ببر برون از سلول
=:عجب باشه
×:باید تحریکش کنی😈🗿
=:کوک این دیگه چه مسخره بازیه
مجبوری بخاطر اون اسناد
=:اگه دخترونه گیم رو ازم بگیره چی هااا
که کوک زیر لب گفت
هعیی خودم میگیرم ازت😈
=:چیزی گفتی؟
×:چی با منی نه نه هیچی
کم کم داشتیم نقش بازی میکردیم که ات هعی خندش میگرف😂😂
=:نمیتونم جلوی خودمو بگیرم🤣🤣
×:ات😐😐
=:مرتکیههههه شاش پاکتییییی برو بیرونننن من ازت بدمممم میادددد من رو داداشت کراشمممممم بفهم اینو عشق که زوری نیس🔪🔪
×:زنیکه هرزه فک کردی من تورو دوس دارم ها احمق تو فقط یه خدمت کاری
تهیونگ:اینجا چخبره دارید چه گوهی میخورید؟
=:ددی میشه منو از این کثافت جدا کنی ببری یه سلول دیگه
تهیونگ: چچی یبار دیگه بگو چی گفتی؟
=:گفتم ددی منو ببر یه سلول دیگه
تهیونگ: واقعا داری راست میگی
=:😐😐عجبا یه حرفو یبار ميگما
تهیونگ: باشه بیبی
×:دیدم اون مرتیکه دستشو دور کمر ات گذاشته بود خون جلوی چشمامو گرفته بود
Part 12
×:همین که ات اینارو گفت برگه هارو از پیش ته برداشتم ولی یهو سیاهی متلق!
=:وقتی بیدار شدم دیدم کوک جلوم بیهوش بود هرچی صداش میکردم جواب نمیداد ترسیدم و با پام بهش لگد زدم😂😐
×:ع ععع هوی چته وحشی🔪
=:کوک حالت خوبه؟
×:آره خوبم چرا نگران من شدی؟
=:احمق الان وقت پرسیدن این سوال ها نیس
×:من احمقم؟
=:عیییی باشه دیگه بابا حالا یچی گفتم دیگ
×: بیب یه نقشه دارم
=:بیب دیگه چیه😐
×:ات یه نقشه دارم حالا خوبه
=:آره خوبه😇
×:گگگگگگ
خیلی خوب الان منو تو اینجا زندانی هستیم
و باید تو مخ تهیونگ رو بزنی الان منو تو دعوا میکنیم و به تهیونگ میگی من از این پسر بدم میاد منو ببر برون از سلول
=:عجب باشه
×:باید تحریکش کنی😈🗿
=:کوک این دیگه چه مسخره بازیه
مجبوری بخاطر اون اسناد
=:اگه دخترونه گیم رو ازم بگیره چی هااا
که کوک زیر لب گفت
هعیی خودم میگیرم ازت😈
=:چیزی گفتی؟
×:چی با منی نه نه هیچی
کم کم داشتیم نقش بازی میکردیم که ات هعی خندش میگرف😂😂
=:نمیتونم جلوی خودمو بگیرم🤣🤣
×:ات😐😐
=:مرتکیههههه شاش پاکتییییی برو بیرونننن من ازت بدمممم میادددد من رو داداشت کراشمممممم بفهم اینو عشق که زوری نیس🔪🔪
×:زنیکه هرزه فک کردی من تورو دوس دارم ها احمق تو فقط یه خدمت کاری
تهیونگ:اینجا چخبره دارید چه گوهی میخورید؟
=:ددی میشه منو از این کثافت جدا کنی ببری یه سلول دیگه
تهیونگ: چچی یبار دیگه بگو چی گفتی؟
=:گفتم ددی منو ببر یه سلول دیگه
تهیونگ: واقعا داری راست میگی
=:😐😐عجبا یه حرفو یبار ميگما
تهیونگ: باشه بیبی
×:دیدم اون مرتیکه دستشو دور کمر ات گذاشته بود خون جلوی چشمامو گرفته بود
۶.۶k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.