مافیای من
جیمین : اتتتتت بلند شووووووو اتتتت
جیمین : ایووو زنگ بزن به اژانس
زنگ زدن بردن بیمارستان
دکتر : اقای پارک این چند روزه فقط خانم پارک بیمارستانن چیزی شدههه
جیمین : ن فقط الان حالش چه طوره
دکتر : خدا رو شکر رگ اصلی رو نبریدن ولی لطفاا مراقب باشید خانم ات شانس میارن دفعه بعدی امکان داره ......
جیمین : بله می دونم چشم مراقیم
دکتر : گفتم تا بدونید دفعه بعدی شانسی وجورد نداره
جیمین : باش
جیمین رفت پیش ات
جیمین : چرا این کارو می کنی
ات ؛ چرا اوردین می خوام بمیرم راحتم بزارین
جیمین : ات منو ببخش
ات ؛ دیگه هیچی نمی خوام می خوام بمیرم الان نجاتم داددی دفعه بعدی واقعا میمیرم
جیمین : رو عصابم راه نرو اوک؟ ( کمی بلتد
جیمین : دو بار خود کشی کردب چرااااا
ات : بهم اعتماد ندارییییی هی میگی تو بجه رو کشتی به
خواست حرف بزنه که جیمین لبش رو گذاشت رو لبای ات
بعد چند وقیقه
جیمین : من اشتباه کردم من بهت اعتماد دارم فقط اعصابم خورد بود میشه این موچی کوچل رو ببخشی
ات جواب نداد
یهو ایو لیا و سوزی امدن و جیمین زود از روی ات بلند شد
سوزی : میگن زن و شوهر دعوا کنن احمق ها باور کنن
ایو : همینو بگو نگو وقتی ما میریمم چیز می کنن
لیا : خب پس بیخیال شدین داااا دیگه دعوا رو کش ندین
سوزی : ات ببین برات چی خریدممممم
ات : لواشککککککککک ( باحالت کیوت )
جیمین : تو خودت بچه ای، بچه میخواستیم چیکار ؟ ( با خنده
خندین بعد چند روز ات مرخص شد
بعدظهر
ات امده شده بود تا برن بیرون
جیمین : کجا بیب
ات : با بچه ها میریم بیرون
جیمین ؛ خب بگو خودم میبرم .. کجا میرین
ات : بیمارستان
جیمین : واسه چی
ات : بریم فیلم ها رو چک کنیم
جیمین : اوک پس منم میام
ات : نه دیگه لیا میبره
جیمین : منم می خوام بیام بلخره باید یک مرد همراهتون باشه
ات :نمیریم که جنگ بعدش هم تهیونگ هس
خلاصه رفتن فیلم رووباز کردت دیدن
شب بود
یک خانمی بود
اون
ات : اون ناتنی
جیمین : نا مادریت
ات : اره
ایو،: یعنی چی
سوزی : اون از کجا می دونست
تهیونگ : چان سو
جیمین : منننتن اون دو تا عوصی رو میکشممم
جیمین رفت
ات : جیمینن
ات پشت سرش رفت
ات : جیمین وایسااااااا
جیمین : ات با تهیونگ برگرد
ات : جیمینن وایسا منم میام
جیمین : تو همینجا می مونی
ات : جیمین
جیمین سوار ماشین شد رفت
ات : هوفففففففف
تهیونگ امد
تهیونگ : جیمینن هیچی دست خودش نیس مطمعنم میره همشون رو بکشن
ات : نههههه چالیونن
تهیونگ: اون کیه
ایو : تهیونگگگ بدوووو ماشین رو بیار
سوزی : خواهرته
ات : ارههه
رفتن سوار ماشین شدن و رفتن
ات به جیمین زنگ می زد ولی جواب نمیداد
به چالیون زنگ زد
ات : الووو چالیون
چالیون : چی شدههه ات
ات ؛ کجایی
چالیون : بیرون
ات : باش
یهو یک ماشینی جلومون دیدمممممم با ماشین دیگهه تصادف کرده بود ماشین اتش گرفته بود اون ماشینننننننننننن........
جیمین : ایووو زنگ بزن به اژانس
زنگ زدن بردن بیمارستان
دکتر : اقای پارک این چند روزه فقط خانم پارک بیمارستانن چیزی شدههه
جیمین : ن فقط الان حالش چه طوره
دکتر : خدا رو شکر رگ اصلی رو نبریدن ولی لطفاا مراقب باشید خانم ات شانس میارن دفعه بعدی امکان داره ......
جیمین : بله می دونم چشم مراقیم
دکتر : گفتم تا بدونید دفعه بعدی شانسی وجورد نداره
جیمین : باش
جیمین رفت پیش ات
جیمین : چرا این کارو می کنی
ات ؛ چرا اوردین می خوام بمیرم راحتم بزارین
جیمین : ات منو ببخش
ات ؛ دیگه هیچی نمی خوام می خوام بمیرم الان نجاتم داددی دفعه بعدی واقعا میمیرم
جیمین : رو عصابم راه نرو اوک؟ ( کمی بلتد
جیمین : دو بار خود کشی کردب چرااااا
ات : بهم اعتماد ندارییییی هی میگی تو بجه رو کشتی به
خواست حرف بزنه که جیمین لبش رو گذاشت رو لبای ات
بعد چند وقیقه
جیمین : من اشتباه کردم من بهت اعتماد دارم فقط اعصابم خورد بود میشه این موچی کوچل رو ببخشی
ات جواب نداد
یهو ایو لیا و سوزی امدن و جیمین زود از روی ات بلند شد
سوزی : میگن زن و شوهر دعوا کنن احمق ها باور کنن
ایو : همینو بگو نگو وقتی ما میریمم چیز می کنن
لیا : خب پس بیخیال شدین داااا دیگه دعوا رو کش ندین
سوزی : ات ببین برات چی خریدممممم
ات : لواشککککککککک ( باحالت کیوت )
جیمین : تو خودت بچه ای، بچه میخواستیم چیکار ؟ ( با خنده
خندین بعد چند روز ات مرخص شد
بعدظهر
ات امده شده بود تا برن بیرون
جیمین : کجا بیب
ات : با بچه ها میریم بیرون
جیمین ؛ خب بگو خودم میبرم .. کجا میرین
ات : بیمارستان
جیمین : واسه چی
ات : بریم فیلم ها رو چک کنیم
جیمین : اوک پس منم میام
ات : نه دیگه لیا میبره
جیمین : منم می خوام بیام بلخره باید یک مرد همراهتون باشه
ات :نمیریم که جنگ بعدش هم تهیونگ هس
خلاصه رفتن فیلم رووباز کردت دیدن
شب بود
یک خانمی بود
اون
ات : اون ناتنی
جیمین : نا مادریت
ات : اره
ایو،: یعنی چی
سوزی : اون از کجا می دونست
تهیونگ : چان سو
جیمین : منننتن اون دو تا عوصی رو میکشممم
جیمین رفت
ات : جیمینن
ات پشت سرش رفت
ات : جیمین وایسااااااا
جیمین : ات با تهیونگ برگرد
ات : جیمینن وایسا منم میام
جیمین : تو همینجا می مونی
ات : جیمین
جیمین سوار ماشین شد رفت
ات : هوفففففففف
تهیونگ امد
تهیونگ : جیمینن هیچی دست خودش نیس مطمعنم میره همشون رو بکشن
ات : نههههه چالیونن
تهیونگ: اون کیه
ایو : تهیونگگگ بدوووو ماشین رو بیار
سوزی : خواهرته
ات : ارههه
رفتن سوار ماشین شدن و رفتن
ات به جیمین زنگ می زد ولی جواب نمیداد
به چالیون زنگ زد
ات : الووو چالیون
چالیون : چی شدههه ات
ات ؛ کجایی
چالیون : بیرون
ات : باش
یهو یک ماشینی جلومون دیدمممممم با ماشین دیگهه تصادف کرده بود ماشین اتش گرفته بود اون ماشینننننننننننن........
۱۶.۲k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.