پارت 10
جیمین: انقد کوک کوک نکن( داد و عصبی)
ات: گریه
✨✨✨✨✨✨✨
نیلا : ات چقد دیر کرد
کوک: هوم عجیبه نکنه افتاده باشه زمین یا از هوش رفته
نیلا : نمیدونم بیا بریم دنبالش بگردیم
کوک : ته اینجا بمون الان میایم
ته : اوکی
✨نیلا و کوک رفتن دستشویی✨
نیلا : اینجا نیست
کوک: اره نیست
کوک : وایسا به گوشیش زنگ بزنم
کوک: شتتت جواب نمیده
نیلا : بیا بریم بالا رو بگردیم
نیلا: تو برو اشپزخونه رو چک کن من میرم اتاقا رو چک کنم
کوک: اوکی
نیلا ویو : داشتم به هر اتاق نگاه میکردم ولی اونجا نبود یدونه یه صدایی شنیدم شبیه صدای گریه و ناله بود رفتم جلوی اون در و گوش میدادم که صدای ات بود که گریه میکرد و ناله
نیلا: چیکار کنم درو باز کنم، به کوک بگم، اگه به کوک بگم ات رو پاره میکنه
✨نیلا داره از سوراخ قفل در به اتاق نگاه میکنه✨
نیلا : اون جیمینه
کوک: اینجا نیست، ات رو پیدا کردی
نیلا با سرش اشاره کرد که اره
کوک اومد پیش نیلا
نیلا : کوک تو این اتاقه ولی جیمینه هم اونجاست
کوک: چیی
کوک در رو باز کرد ولی باز نشد
کوک: جیمیننن درو باز کنن( داد)
ات : ککککوکککک
جیمین: برو گمشو کوک من دارم از ناهارم لذت میبرم
کوک: جیمین اگه به ات دست بزنی خودم کلتو از جاش در میارم( داد و عصبی)
ات: کمکک کوک
👍کوک در رو شکست 👍
کوک: ( رفت تو و دید که ات لخته و همه جاش کبود و جیمین هم رو خیمه زده)
کوک : ( رفت از یقه ی جیمین گرفت و انداختش زمین و یه مشت به صورت 7 لقد به شکمش و بعد از گلوش گرفت )
کوک : تو چطور گرفت کردی که به ات دست بزنی ( داد خیلی خیلی خیلی بزرگ)
نیلا ات رو دور پتو پیچید که بدنش دیده نشه
ات : گریه
نیلا رفت پیش کوک و دستاش رو از گردن جیمین برداشت
نیلا : بس کن کوک به اندازه ی کافی زدیش
کوک رفت و ات رو براید استایل بغل کرد و رفت حیاط
✨نیلا هم دنبالش رفت✨
کوک : تهیونگ پاشو باید بریم
✨همه داشتن به ات و کوک نگاه میکردن✨
کوک ات رو برد و سوار ماشین کرد
نیلاو ته هم نشستن و کوک ماشین رو روشن کرد و حرکت کردن
ات : کوک( بغض)
کوک: چیه
نیلا : کوک ات چیکار کنه تقصیر جیمین بود
ته : بسه دیگه اروم باشید همچی تموم شد
کوک: هنوز شروع شده
ات: ( ترس)
نیلا : بیا ات اینا لباساتن ( همون لباس های مهمونی که تو اتاق ویلا بود)
ات : گوشیم موند اونجا
نیلا: اشکال نداره
کوک نیلا و تهیونگ رو رسوند
ات: کوک چرا با من حرف نمیزنی
کوک: ........
ات: کوک
کوک: ات چیه انتظار داری چی بگم
ات : مگه من کاری کردم
کوک: مگه من گفتم تو کاری کردی
ات : پس چرا باهام حرف نمیزنی
کوک: پیدا شو رسیدی
ات : اما اینجا خونه ی توعه
کوک: ات انگار مغزت از کار افتاده بنظرت با این سرو وز میخوای بری خونتون
کوک: پیاده شو
✨رفتن خونه کوک✨
ات کوک رو از پشت بغل کرد( ات لباساش رو پوشید)
ات کوک رو چرخوند به سمت خودش
ات: کوک چرا با هام حرف نمیزنی
کوک: ....
ات: من اصلا جیمین رو دوست ندارم اون به زور خواست اینکارو بکنه
کوک: ات
ات: هوم
کوک: اون که کاریت نکرد
ات: خب میخواست بکنه ولی اون موقع تو درو شکستی و اومدی و اون نتونست
کوک: ( کوک ات رو بغل کرد)
کوک: دیگه از این به بعد از پیشم جم نخور
ات: باش( کیوت)
کوک: لبخند
ات و کوک لباشون رو به هم نزدیک کردن که یهو
سگ کوک : هاف هاف ( صدای زیاد)
ات: ( جیغغغغغغغغ) ( پرید بغل کوکی)
کوک : چیه ات( خنده)
کوک: اون فقط سگ منه
ات: ترو خدا بهش بگو بره اونطرف ( ترس و داد)
کوک: ( ات رو برد نزدیک سگ )
ات : (جیغغغغغغغغغغغغغغ )کوککککککککککک
کوک : باشه باشه جیغ نکش
برد اتاق سگ رو
کوک: خنده
ات: گریه
✨✨✨✨✨✨✨
نیلا : ات چقد دیر کرد
کوک: هوم عجیبه نکنه افتاده باشه زمین یا از هوش رفته
نیلا : نمیدونم بیا بریم دنبالش بگردیم
کوک : ته اینجا بمون الان میایم
ته : اوکی
✨نیلا و کوک رفتن دستشویی✨
نیلا : اینجا نیست
کوک: اره نیست
کوک : وایسا به گوشیش زنگ بزنم
کوک: شتتت جواب نمیده
نیلا : بیا بریم بالا رو بگردیم
نیلا: تو برو اشپزخونه رو چک کن من میرم اتاقا رو چک کنم
کوک: اوکی
نیلا ویو : داشتم به هر اتاق نگاه میکردم ولی اونجا نبود یدونه یه صدایی شنیدم شبیه صدای گریه و ناله بود رفتم جلوی اون در و گوش میدادم که صدای ات بود که گریه میکرد و ناله
نیلا: چیکار کنم درو باز کنم، به کوک بگم، اگه به کوک بگم ات رو پاره میکنه
✨نیلا داره از سوراخ قفل در به اتاق نگاه میکنه✨
نیلا : اون جیمینه
کوک: اینجا نیست، ات رو پیدا کردی
نیلا با سرش اشاره کرد که اره
کوک اومد پیش نیلا
نیلا : کوک تو این اتاقه ولی جیمینه هم اونجاست
کوک: چیی
کوک در رو باز کرد ولی باز نشد
کوک: جیمیننن درو باز کنن( داد)
ات : ککککوکککک
جیمین: برو گمشو کوک من دارم از ناهارم لذت میبرم
کوک: جیمین اگه به ات دست بزنی خودم کلتو از جاش در میارم( داد و عصبی)
ات: کمکک کوک
👍کوک در رو شکست 👍
کوک: ( رفت تو و دید که ات لخته و همه جاش کبود و جیمین هم رو خیمه زده)
کوک : ( رفت از یقه ی جیمین گرفت و انداختش زمین و یه مشت به صورت 7 لقد به شکمش و بعد از گلوش گرفت )
کوک : تو چطور گرفت کردی که به ات دست بزنی ( داد خیلی خیلی خیلی بزرگ)
نیلا ات رو دور پتو پیچید که بدنش دیده نشه
ات : گریه
نیلا رفت پیش کوک و دستاش رو از گردن جیمین برداشت
نیلا : بس کن کوک به اندازه ی کافی زدیش
کوک رفت و ات رو براید استایل بغل کرد و رفت حیاط
✨نیلا هم دنبالش رفت✨
کوک : تهیونگ پاشو باید بریم
✨همه داشتن به ات و کوک نگاه میکردن✨
کوک ات رو برد و سوار ماشین کرد
نیلاو ته هم نشستن و کوک ماشین رو روشن کرد و حرکت کردن
ات : کوک( بغض)
کوک: چیه
نیلا : کوک ات چیکار کنه تقصیر جیمین بود
ته : بسه دیگه اروم باشید همچی تموم شد
کوک: هنوز شروع شده
ات: ( ترس)
نیلا : بیا ات اینا لباساتن ( همون لباس های مهمونی که تو اتاق ویلا بود)
ات : گوشیم موند اونجا
نیلا: اشکال نداره
کوک نیلا و تهیونگ رو رسوند
ات: کوک چرا با من حرف نمیزنی
کوک: ........
ات: کوک
کوک: ات چیه انتظار داری چی بگم
ات : مگه من کاری کردم
کوک: مگه من گفتم تو کاری کردی
ات : پس چرا باهام حرف نمیزنی
کوک: پیدا شو رسیدی
ات : اما اینجا خونه ی توعه
کوک: ات انگار مغزت از کار افتاده بنظرت با این سرو وز میخوای بری خونتون
کوک: پیاده شو
✨رفتن خونه کوک✨
ات کوک رو از پشت بغل کرد( ات لباساش رو پوشید)
ات کوک رو چرخوند به سمت خودش
ات: کوک چرا با هام حرف نمیزنی
کوک: ....
ات: من اصلا جیمین رو دوست ندارم اون به زور خواست اینکارو بکنه
کوک: ات
ات: هوم
کوک: اون که کاریت نکرد
ات: خب میخواست بکنه ولی اون موقع تو درو شکستی و اومدی و اون نتونست
کوک: ( کوک ات رو بغل کرد)
کوک: دیگه از این به بعد از پیشم جم نخور
ات: باش( کیوت)
کوک: لبخند
ات و کوک لباشون رو به هم نزدیک کردن که یهو
سگ کوک : هاف هاف ( صدای زیاد)
ات: ( جیغغغغغغغغ) ( پرید بغل کوکی)
کوک : چیه ات( خنده)
کوک: اون فقط سگ منه
ات: ترو خدا بهش بگو بره اونطرف ( ترس و داد)
کوک: ( ات رو برد نزدیک سگ )
ات : (جیغغغغغغغغغغغغغغ )کوککککککککککک
کوک : باشه باشه جیغ نکش
برد اتاق سگ رو
کوک: خنده
۲۵.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.