چیزی دورم حلقه شد برگشت دیدم یونگی یه پالتو رو شونم انداخ
چیزی دورم حلقه شد برگشت دیدم یونگی یه پالتو رو شونم انداخته
چتر رو بالا سر هر دومون گرفت ا. ت لطفا بزار حرفمو کامل بزنم وقتی سکوت کردنم رو دید ادامه داد شاید بگی زوده برای اعتراف کردن ولی من دوست دارم بنظرم بیا یه مدتی باهم باشیم، اینجوری بیشتر هم با هم آشنا میشیم اگر تو این مدت دیدی که دوسم نداری... جدا میشیم خوبه؟ با بغل کردنش جواب مثبت بهش دادم
منم ازش خوشم میومد..
اونم محکم بغلم کرد سرمو بلند کردم ایندفه میخواستم من ببوسمش.. هی شما دوتا خر تو این هوا بیرون نمیره بعد شما دو تا رفتید عشقولانه در میکنید؟ توی اتاقتون هم ميتونيد لاو بتركونيدا
از خجالت لبم رو گزیدم ولی یونگی خندید دستمو گرفت و رفتیم تو نگاشون کن همینجوری با این لباسا رفتن بیرون برید تو اتاقتون اینکارا رو بکنید یه حوله دستمون داد و ما رو به سمت اتاقمون برد خب دیگه بر تو بیرون هم نیاید به احتمال زیاد فردا جایی نمیریم بخاطر هوا، پس شما با خیال
راحت اینجا تا میخواید عشقولانه در کنید
تو اتاق رفتیم که در رو بست به حوله تو دستم نگاه کردم، خب میمرد دوتا بده اممم میخوای تو اول برو یه دوش بگیرم میخوای باهم بریم؟ و شیطون نگام کرد یاااا کاری نکن پشیمون بشما آراسو آراسو (باشه) موهاشو از رو پیشونیش کنار زدم که لای چشماشو باز کرد
و به سمت حموم رفت
رو تخت دراز کشیدم و تا یونگی بیاد که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح به صدای قشنگ بارون بیدار شدم، هنوزم داشت میبارید نشستم رو تخت که یونگی رو حوله به دست کنارم دیدم
صبح بخیر صبح بخیر گربه بیمار یااا دیگه اینجوری صدام نکن و اگر بکنم؟
میبوسمت
چتر رو بالا سر هر دومون گرفت ا. ت لطفا بزار حرفمو کامل بزنم وقتی سکوت کردنم رو دید ادامه داد شاید بگی زوده برای اعتراف کردن ولی من دوست دارم بنظرم بیا یه مدتی باهم باشیم، اینجوری بیشتر هم با هم آشنا میشیم اگر تو این مدت دیدی که دوسم نداری... جدا میشیم خوبه؟ با بغل کردنش جواب مثبت بهش دادم
منم ازش خوشم میومد..
اونم محکم بغلم کرد سرمو بلند کردم ایندفه میخواستم من ببوسمش.. هی شما دوتا خر تو این هوا بیرون نمیره بعد شما دو تا رفتید عشقولانه در میکنید؟ توی اتاقتون هم ميتونيد لاو بتركونيدا
از خجالت لبم رو گزیدم ولی یونگی خندید دستمو گرفت و رفتیم تو نگاشون کن همینجوری با این لباسا رفتن بیرون برید تو اتاقتون اینکارا رو بکنید یه حوله دستمون داد و ما رو به سمت اتاقمون برد خب دیگه بر تو بیرون هم نیاید به احتمال زیاد فردا جایی نمیریم بخاطر هوا، پس شما با خیال
راحت اینجا تا میخواید عشقولانه در کنید
تو اتاق رفتیم که در رو بست به حوله تو دستم نگاه کردم، خب میمرد دوتا بده اممم میخوای تو اول برو یه دوش بگیرم میخوای باهم بریم؟ و شیطون نگام کرد یاااا کاری نکن پشیمون بشما آراسو آراسو (باشه) موهاشو از رو پیشونیش کنار زدم که لای چشماشو باز کرد
و به سمت حموم رفت
رو تخت دراز کشیدم و تا یونگی بیاد که نفهمیدم کی خوابم برد
صبح به صدای قشنگ بارون بیدار شدم، هنوزم داشت میبارید نشستم رو تخت که یونگی رو حوله به دست کنارم دیدم
صبح بخیر صبح بخیر گربه بیمار یااا دیگه اینجوری صدام نکن و اگر بکنم؟
میبوسمت
۱۷۱
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.