زندگی مخفی پارت سی شش بخش دوم
ته یونگ:آیدل بودن سخته
کوک:اگه آیدل عادی باشی آره ولی ما عادی نبودیم و خب برای من یکی که سخت تر از همه بود
خب با آهنگ sevenبرقصم خوبه ؟
تهیونگ:عالیه
کوک:تو هم همراهیم میکنی
تهیونگ:م....من......ا....آره
آهنگ رو پلی کردم و شروع کرد به رقصیدن
منم ازش فیلم گرفتم و سر قسمت ترند منم رفتم و کنارش رقصیدم چقدر حس خوبی داشت
داشتیم میرقصیدیم که پاش پیچ خورد و افتاد روی من منم افتادم روی زمین و یه دفعه ای
خب بزارید نگم
ولی میگمممم😈
لبامون اشتباهی به هم کوبید و یه دقیقه توی همون حالت موندیم بعد که به خودمون اومدیم سریع از روم بلند شد و رفت سمت دست شویی
منم رفتم تو اتاقم و درو بستم
تهیونگ:چرا ضربان قلب کوفتی من داره تند تند میزنههههه
وای اولین کیس
خدایا من دارم به وی چی فکر میکنممممم
جیسو اومد تو اتاقم:تهیونگ چی شده پسر
چه اتفاقی افتاده که جونگ کوک داره گریه میکنه
تهیونگ:چی گریه بعدا برات میگم
جونگ کوک
جئون جونگ کوک
چی شده
کوک:هیچی هیچی
تهیونگ:هی گریه نکن خواهش میکنم
من نمیتونم اشکاتو ببینم
اون الماس هارو روی صورت نریز
کوک: چی
نشستم کنارش
تهیونگ:چرا گریه میکنی
کوک:میترسم
تهیونگ:از چی
کوک:از رها شدن از طرد شدن
تهیونگ: چرا
کوک:من قبلاً تجربه کردم
تهیونگ:درکت میکنم
کوک:چی
تهیونگ:میدونی من عشق اولم رو از دست دادم اونم بخاطر کاری که نکردم
ولی الان میفهمم اون عشق اولم نبوده
کوک:پس کی بوده
تهیونگ:به نظرت باید به یه تازه وارد بگم
کوک:من تازه واردم
تهیونگ:بله پس چی
کوک:وایسا بگیرمت
جیسو:چه خبره صبح اول وقت
کوک:اول وقت الان ساعت نه عه بابا ما از ۷:۳۰ که بیداریممم
...................
جیمین:دخترا و پسر گرامی بلند بشید ساعت ده هست
یونگی:خفه میخوام بخوابم
اهیون:منم
جیمین:رز نونا تو بیدار نمیشی
رزی:نه دونسنگ خوابم میاد تو هم بیا بغلم و بخواب
جیمین:اوکی نونا
.......................
ادامه دارد.........
کوک:اگه آیدل عادی باشی آره ولی ما عادی نبودیم و خب برای من یکی که سخت تر از همه بود
خب با آهنگ sevenبرقصم خوبه ؟
تهیونگ:عالیه
کوک:تو هم همراهیم میکنی
تهیونگ:م....من......ا....آره
آهنگ رو پلی کردم و شروع کرد به رقصیدن
منم ازش فیلم گرفتم و سر قسمت ترند منم رفتم و کنارش رقصیدم چقدر حس خوبی داشت
داشتیم میرقصیدیم که پاش پیچ خورد و افتاد روی من منم افتادم روی زمین و یه دفعه ای
خب بزارید نگم
ولی میگمممم😈
لبامون اشتباهی به هم کوبید و یه دقیقه توی همون حالت موندیم بعد که به خودمون اومدیم سریع از روم بلند شد و رفت سمت دست شویی
منم رفتم تو اتاقم و درو بستم
تهیونگ:چرا ضربان قلب کوفتی من داره تند تند میزنههههه
وای اولین کیس
خدایا من دارم به وی چی فکر میکنممممم
جیسو اومد تو اتاقم:تهیونگ چی شده پسر
چه اتفاقی افتاده که جونگ کوک داره گریه میکنه
تهیونگ:چی گریه بعدا برات میگم
جونگ کوک
جئون جونگ کوک
چی شده
کوک:هیچی هیچی
تهیونگ:هی گریه نکن خواهش میکنم
من نمیتونم اشکاتو ببینم
اون الماس هارو روی صورت نریز
کوک: چی
نشستم کنارش
تهیونگ:چرا گریه میکنی
کوک:میترسم
تهیونگ:از چی
کوک:از رها شدن از طرد شدن
تهیونگ: چرا
کوک:من قبلاً تجربه کردم
تهیونگ:درکت میکنم
کوک:چی
تهیونگ:میدونی من عشق اولم رو از دست دادم اونم بخاطر کاری که نکردم
ولی الان میفهمم اون عشق اولم نبوده
کوک:پس کی بوده
تهیونگ:به نظرت باید به یه تازه وارد بگم
کوک:من تازه واردم
تهیونگ:بله پس چی
کوک:وایسا بگیرمت
جیسو:چه خبره صبح اول وقت
کوک:اول وقت الان ساعت نه عه بابا ما از ۷:۳۰ که بیداریممم
...................
جیمین:دخترا و پسر گرامی بلند بشید ساعت ده هست
یونگی:خفه میخوام بخوابم
اهیون:منم
جیمین:رز نونا تو بیدار نمیشی
رزی:نه دونسنگ خوابم میاد تو هم بیا بغلم و بخواب
جیمین:اوکی نونا
.......................
ادامه دارد.........
۳.۱k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.