تو مال منی:)
𝐏𝐚𝐫𝐭:۸
ویو ا/ت
صبح پاشدم دیدم تهیونگ نیستش
پاشدم رفتم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم فکر کردم شاید تهیونگ تو اشپزخونه باشه اما اونجا هم نبودش که یهو اونوو اومد
(فلش بک به قبل از بیدار شدن ا/ت)
(ویو تهیونگ)
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم
دیدم یکی داره بهم زنگ میزنه
(مکالمه ی تهیونگ)
علامت تهیونگ -
- سلام
.......*
_چی کی؟!
.........*
-باشه الان میام
(ویو تهیونگ)
تلفن رو قطع کردم و سریع خودمو حاضر کردم
و قبل از اینکه برم بیرون به خدمتکار گفتم
تهیونگ:حواست باشه چیزی به ا/ت درباره ی اینکه من کجا رفتم شغلم چیه نگی
خدمتکار:چشم رئیس
(پایان فلش بک)
(ویو ا/ت)
توی اشپزخونه بودم که اونوو اومد
ا/ت:سلام صبح بخیر (بغلش میکنه)
اونوو:صبح بخیر مامان
ا/ت: یدفعه با حرفی که اونوو زد رفتم تو فکر خیلی تعجب کردم، اون واقعا به من گفت مامان؟ منو مثل مامانش میبینه؟
اونوو:مامان
ا/ت:...
اونوو:ا/تتتتتتت
ا/ت: چیهه
اونوو:چرا جوابمو ندادی؟
ا/ت:ببخشید حواسم نبود،
راستی میدونی تهیونگ کجا رفته؟
اونوو:فکر کنم رفته پیـ...
خدمتکار:خانم کیم،رئیس یه کاری داشتن مجبور بودن برن
ا/ت:کجا؟!
خدمتکار:به کسی نگفتن
ا/ت:باشه
رفتم و پنکیک درست کردم و با اونوو صبحونه خوردیم بعدش اونوو رفت بازی کرد و من سرگرم گوشی شدم
(پرش زمان به شب)
ویو ا/ت
همینجوری نشسته بودم هنوز تهیونگ نیومده بود و تو فکر تهیونگ بودم نگرانش بودم که کجا رفته و چرا نیومده کسی هم بهم چیزی نمیگفت انگار داشت یه چیزی رو مخفی میکرد که یهو...
گایز ببخشید دیر گزاشتم ولی قول میدم هرروز یه پارت جدید بزارم 🫶
شرط هاش
کامنت ۱۸
لایک:۲۰
ویو ا/ت
صبح پاشدم دیدم تهیونگ نیستش
پاشدم رفتم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم فکر کردم شاید تهیونگ تو اشپزخونه باشه اما اونجا هم نبودش که یهو اونوو اومد
(فلش بک به قبل از بیدار شدن ا/ت)
(ویو تهیونگ)
با صدای زنگ گوشیم از خواب پریدم
دیدم یکی داره بهم زنگ میزنه
(مکالمه ی تهیونگ)
علامت تهیونگ -
- سلام
.......*
_چی کی؟!
.........*
-باشه الان میام
(ویو تهیونگ)
تلفن رو قطع کردم و سریع خودمو حاضر کردم
و قبل از اینکه برم بیرون به خدمتکار گفتم
تهیونگ:حواست باشه چیزی به ا/ت درباره ی اینکه من کجا رفتم شغلم چیه نگی
خدمتکار:چشم رئیس
(پایان فلش بک)
(ویو ا/ت)
توی اشپزخونه بودم که اونوو اومد
ا/ت:سلام صبح بخیر (بغلش میکنه)
اونوو:صبح بخیر مامان
ا/ت: یدفعه با حرفی که اونوو زد رفتم تو فکر خیلی تعجب کردم، اون واقعا به من گفت مامان؟ منو مثل مامانش میبینه؟
اونوو:مامان
ا/ت:...
اونوو:ا/تتتتتتت
ا/ت: چیهه
اونوو:چرا جوابمو ندادی؟
ا/ت:ببخشید حواسم نبود،
راستی میدونی تهیونگ کجا رفته؟
اونوو:فکر کنم رفته پیـ...
خدمتکار:خانم کیم،رئیس یه کاری داشتن مجبور بودن برن
ا/ت:کجا؟!
خدمتکار:به کسی نگفتن
ا/ت:باشه
رفتم و پنکیک درست کردم و با اونوو صبحونه خوردیم بعدش اونوو رفت بازی کرد و من سرگرم گوشی شدم
(پرش زمان به شب)
ویو ا/ت
همینجوری نشسته بودم هنوز تهیونگ نیومده بود و تو فکر تهیونگ بودم نگرانش بودم که کجا رفته و چرا نیومده کسی هم بهم چیزی نمیگفت انگار داشت یه چیزی رو مخفی میکرد که یهو...
گایز ببخشید دیر گزاشتم ولی قول میدم هرروز یه پارت جدید بزارم 🫶
شرط هاش
کامنت ۱۸
لایک:۲۰
۱.۰k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.