ارباب بی منطق🖤پارت 3

دیدم پسری اومد ودو بشقاب غذا گذاشت. رفت من خیلی گشنه بودم چون اون موقه هم که ازاد بودم پول نداشتم غذا درست بخورم😔 گفتم اینا مارا زندانی کردن چرا پس بهمون غذا میدن؟گفت هه چه خوشخیالی اونا دارن بهت میرسن چون میخوان بابتت پول بهترین بگیرن گفتم یعنی میخوان چیکار کنند؟گفت میخوان بفروشندمون غذا از دستم افتاد تا این حرفا زد گفتم لطفغ بیشتر بگو برام گفت نگاه دوگروه تقسیم میشیم EوF دوتاشون بدن اما Eبدتره چون به خازج از کره فروخته میشی ومعلوم نیست سرت چی بیاد اما Fداخل همین کره ای بعد که غذام را خوردم رفتم تو تخت بخوابم که یکی اومدوگفت بدوید بیاد بیرون برا گرچه بندیتون من خیلی استرس داشتم بردنمون یک جا مثل انباری هزاران نفر دختر وپسر اونجا بودن باورم نمیشد اونا خیلی ظالم بودن خیلی رفتم تو گروه Fاخراش بود که اسم من وجیهوپ هم توگروه F صدا زد خوشحال بودمنرفتیم تو اون یکی گروه خبلی رفتن تو اون گروه بعد یکی اومد گفت خوشگله تو باید برا شب اماده شیا منا برد یک جا جیهوپم برد یک جا دیگه
بردنم تو اتاق تاریکی خیلی تاریک بود ترسیده بودم که یکی اومد گفت سلام من کیم سونی هستم باید تورا اماده کنم رفتیم تو یک اتاق تقریبا بهتر غذای خوبی بهم داد که سر حال بشم وبعد گذاتشم رو صندلی ومشغول ارایش مردنم بود اولین باری بود ارایش میشدم نمیدونستم ارایش چیه اصلا بعد ۳ ساعع درستم کرد نزاشت نگاه کنم یک لباسی خوشگل که شابد منخودم وکلیه هام هم میفروختم پولش را نداشتم تنم کرد بعد گفت برو تو این ه خودتا نگاه اصلا بال ذر اورده بودچطور این من بودم چشملم ابی شده بود برام لنز گذاشته بود گفتم چرا انقدر خوشگل شدم؟گفت چون قرارع بفروشنت هر چی قشنگ تر باشی پول بهتری به ارباب میدن برا همین من محو خودم شده بودم نمیدونستم انقدرخوشگلم انگار یکیدیگه شده بودم گفتم خیلی حرفه ای تو کارت گقت حرفه ای هستم اما تو هم خودت خوشگل بودی حالا بیا باید بریم
میکاپ ا٫ت 👆👆وخودش واینم لباسش