دختر فراموش شده part 16
دختر فراموش شده
پارت 16
رسیدیم به یه لباس فروشی ... و به زور جیمین پیاده شدم ...
- یاااا جیمین نمیشه دست از سر من ورداری ؟
+ نه اصلا ! راه نداره ....
- جیمیناااا دیرم میشه
+ اون با من
- خدایا :/
رفت سمت یکی از کارکنان فروشگاه
+ دامنای بلندتون کجاس ؟
- یاااا جدی جدی بیخیالل
$ بفرمایید
و چند مدل لباس اورد و جیپین یکیشو انتخاب کرد ...
+ اینو بپوش !
- نمیخااام
به زور رفتم لباس پوشیدم
+ خیلی خوشکل شدی ولی پشتش توره
- خب باشع :/
+ نه این یکیو بپوش
- خسمههه بسه
+ عجله کن
- ایشششش
لباسو پوشیدم (عکسش گذاشتم )
+ این خوبع !
- خداروشکر :/ عجله کن دیرمونه
جیمین لباسو حساب کرد و اومدیم بیرون
- ولی این خیلی بلنده :/
+ خوبه پوشیدست
- بخدا میزنمت
رسیدیم کمپانی رفتم پیش خانم لینهوا
- سلااام
$ سلام دخترم چرا انقد دیر اومدی ؟!
- گیر ی ادم زبون نفهم افتاده بود ( خاک تو سر بی ادبت کنن )
$ عاخی ... خب امروز چون اولین بارته برا تاخیری نمیزنم
- ممنوننن
شروع به کار کردم ... وای نمیدونستم چرا انقد دلم درد میکنه هیچ وقت اینطوری نبود
ساعت سه شد و وقت نهار بود داشتم تت طبقه اول راه میرفتم که دوتا دست روی شونم حس کردم طله توئون بود ( کنایه از ادمی ک دردسره ) جیمینو میگم
+ چیکار میکنی؟
- میخام برم غذا بخرم
+ هم ... یه لحظه میای ؟
- کجا ؟
+ سالن رقص
- چرا
+ میخام دنس جدیدمونو نشونت بدم
- اومم با...شه ... عایییی دلممم
برای یه لحظه دوباره دلم درد گرفت و من فقط دستمو روی دلم فشار میدادم
+ خوبییی ؟
- عاااای نه.... عاااخ دلمم
دستشو برد توی جیبش و یه بسته قرص در اورد و بطری ابی که تو دستش بودو بهم داد
+ بخورش
نگاهی به قرص کردم نووافن بود سریع خوردمش بعد از چند دقیقه اروم شدم
- نووافن مال زنا نیست ؟
+ عمم... چرا هس
- تو جیب تو چیکار میکنه ؟
زیر لب گفت
+ خب صب از تو کشو مامانم برای تو کش رفتم
ولی نشنیدم چی پچ پچ کرد !
+ عمم راستش برای مامانم گرفته بودم یادم رفت بهش بدم
- عاها...ممنون نمیدونم چرا انقد دلم درد میکنه
+ تقصیر خودته...
- جان ؟
+ عممم...یعنی چیزع قبل از پریودی نباید سوجو بخوری
- ربطی نداره ها !
+ چرا خیلی مربوطع
- عجب ://
+ خب بیا بریم سالن دنس دیگههه
- هنوز نهار نخوردم خب
+ حالا بعدا بخور
- اوک...
که یهو یکی از پشت سرم صدام زد
÷ هانااا
+ جی سوک ؟ تو اینجا چیکار میکنی ؟
÷ اومدم ...
+ منو ببینی ؟
÷ نه اومدم ملاقات هانا
- من ؟!
÷ دیروز ...
- اهااا
دو هفته بعد
هانا )
دانشگاهم دو هفته ست شروع شدع و از خونه یون هی اومدم بیرون و رفتم خابگاه البته تقریبا هر روز به یون هی سر میزنم ... چون صبحا میرم دانشگاه شیفتای عصر میرم کمپانی برای همین خیلی جیمینو نمیبینم چون عصرا معمولا اجرا داره ... و جی سوک هم همش دور و برم میپلکه ولی جدیدا یکم بالا میارم !
جیمین )
دو هفته ست دانشگاه هانا شروع شده و اجرا و ها فن ساین های ما هم بیشتر شده و سرم شلوغ تر شده و در هفته فقط دو یا سه بار هانا رو میبینم و جی سوک هم همش میره پیش هانا ایششش یسری خواب هایی رو هم میبینم که دوباره یه دختریه و بچگی من نمیدونم چرا صداش میزنم هانا ولی لز رنگ موهاش و قیافش دیگه تقریبا کاملا مطمئنم که هانا یه ربطی به بچگیم داره !
امروز اومدم کمپانی که یهو هانا رو دیدم
+ سلااام هانا
انگار با دیدن من حالش بد شد و رنگش پرید و دستشو روی دهنش گذاشت انگار که میخواست بالا بیاره ...
پارت 16
رسیدیم به یه لباس فروشی ... و به زور جیمین پیاده شدم ...
- یاااا جیمین نمیشه دست از سر من ورداری ؟
+ نه اصلا ! راه نداره ....
- جیمیناااا دیرم میشه
+ اون با من
- خدایا :/
رفت سمت یکی از کارکنان فروشگاه
+ دامنای بلندتون کجاس ؟
- یاااا جدی جدی بیخیالل
$ بفرمایید
و چند مدل لباس اورد و جیپین یکیشو انتخاب کرد ...
+ اینو بپوش !
- نمیخااام
به زور رفتم لباس پوشیدم
+ خیلی خوشکل شدی ولی پشتش توره
- خب باشع :/
+ نه این یکیو بپوش
- خسمههه بسه
+ عجله کن
- ایشششش
لباسو پوشیدم (عکسش گذاشتم )
+ این خوبع !
- خداروشکر :/ عجله کن دیرمونه
جیمین لباسو حساب کرد و اومدیم بیرون
- ولی این خیلی بلنده :/
+ خوبه پوشیدست
- بخدا میزنمت
رسیدیم کمپانی رفتم پیش خانم لینهوا
- سلااام
$ سلام دخترم چرا انقد دیر اومدی ؟!
- گیر ی ادم زبون نفهم افتاده بود ( خاک تو سر بی ادبت کنن )
$ عاخی ... خب امروز چون اولین بارته برا تاخیری نمیزنم
- ممنوننن
شروع به کار کردم ... وای نمیدونستم چرا انقد دلم درد میکنه هیچ وقت اینطوری نبود
ساعت سه شد و وقت نهار بود داشتم تت طبقه اول راه میرفتم که دوتا دست روی شونم حس کردم طله توئون بود ( کنایه از ادمی ک دردسره ) جیمینو میگم
+ چیکار میکنی؟
- میخام برم غذا بخرم
+ هم ... یه لحظه میای ؟
- کجا ؟
+ سالن رقص
- چرا
+ میخام دنس جدیدمونو نشونت بدم
- اومم با...شه ... عایییی دلممم
برای یه لحظه دوباره دلم درد گرفت و من فقط دستمو روی دلم فشار میدادم
+ خوبییی ؟
- عاااای نه.... عاااخ دلمم
دستشو برد توی جیبش و یه بسته قرص در اورد و بطری ابی که تو دستش بودو بهم داد
+ بخورش
نگاهی به قرص کردم نووافن بود سریع خوردمش بعد از چند دقیقه اروم شدم
- نووافن مال زنا نیست ؟
+ عمم... چرا هس
- تو جیب تو چیکار میکنه ؟
زیر لب گفت
+ خب صب از تو کشو مامانم برای تو کش رفتم
ولی نشنیدم چی پچ پچ کرد !
+ عمم راستش برای مامانم گرفته بودم یادم رفت بهش بدم
- عاها...ممنون نمیدونم چرا انقد دلم درد میکنه
+ تقصیر خودته...
- جان ؟
+ عممم...یعنی چیزع قبل از پریودی نباید سوجو بخوری
- ربطی نداره ها !
+ چرا خیلی مربوطع
- عجب ://
+ خب بیا بریم سالن دنس دیگههه
- هنوز نهار نخوردم خب
+ حالا بعدا بخور
- اوک...
که یهو یکی از پشت سرم صدام زد
÷ هانااا
+ جی سوک ؟ تو اینجا چیکار میکنی ؟
÷ اومدم ...
+ منو ببینی ؟
÷ نه اومدم ملاقات هانا
- من ؟!
÷ دیروز ...
- اهااا
دو هفته بعد
هانا )
دانشگاهم دو هفته ست شروع شدع و از خونه یون هی اومدم بیرون و رفتم خابگاه البته تقریبا هر روز به یون هی سر میزنم ... چون صبحا میرم دانشگاه شیفتای عصر میرم کمپانی برای همین خیلی جیمینو نمیبینم چون عصرا معمولا اجرا داره ... و جی سوک هم همش دور و برم میپلکه ولی جدیدا یکم بالا میارم !
جیمین )
دو هفته ست دانشگاه هانا شروع شده و اجرا و ها فن ساین های ما هم بیشتر شده و سرم شلوغ تر شده و در هفته فقط دو یا سه بار هانا رو میبینم و جی سوک هم همش میره پیش هانا ایششش یسری خواب هایی رو هم میبینم که دوباره یه دختریه و بچگی من نمیدونم چرا صداش میزنم هانا ولی لز رنگ موهاش و قیافش دیگه تقریبا کاملا مطمئنم که هانا یه ربطی به بچگیم داره !
امروز اومدم کمپانی که یهو هانا رو دیدم
+ سلااام هانا
انگار با دیدن من حالش بد شد و رنگش پرید و دستشو روی دهنش گذاشت انگار که میخواست بالا بیاره ...
۴۴.۴k
۱۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.