ویو سانا به فردا.
ویو سانا به فردا.
پاشدم روتین انجام دادم ورزش کردم یه شلوارک با یه دورس بنفش پوشیدم رفتم پایین بدون توجه به مامان بابام رفتم سمت یخچال یه تست خوردم رفتم بالا الارم گوشی رو روی ساعت 8 اماده کردم رفتم سمت میز مطالعه یکم روی خوندنم کار کردم و زبان کره ای پاشدم ایرپاد رو گذاشتم توی گوشم اهنگی که برای ادیشن بود رو گذاشتم شروع کردم جلوی اینه قدی رقصیدن خیلی رقصم قشنگ بود دوباره رفتم روی زبان کره ایم کار کنم
ویو به 7 ساعت بعد ساعت و نگاه کردم دیدن 10
سانا. مگه چقدر زبان کار کردم
رفتم سمت گوشی دوباره پیام رو مرور کردم ساعت 3 از فرود گاه تهران رفتم توی پیاما به معلم مدرسم پیام دادم گفتم که دارم مهاجرت میکنم بهم تبریک گفت و رفتم به روژینا پیام دارم
چت سانا.و روژان:
علامت سانا س. علامت روژان ر
س. هعی بیداری
ر. ها
س. ساعت چند میای فرود گاه
ر. ساعت 2 میام تا یچیزی بخورم ساقی و ننه بابامم هستن
س. خوبع من به مامان بابام نگفتم
ر. وقتی دیدن چه دختر موفقی داشتن و از دستش دادن اون موقع پشبمون میشن
س. اره نمیخوام گریه کنم میرم یع ماسک صورت بزارم تا صورتم روشن بشه
ر. باشه برو
س. بای
خب پاشیم بریم سمت ماسکا رفتم یه ماسک هلو گذاشت تقریبا یه نیم ساعتی روی پوستم بود ساعت نگاه کردم دیدم 12 الارم رو روی 1ونیم گذاشتم و یه چرت زدم با صدای الارم بلند شدم دیدم داره بارون میاد خیلی قشنگ بود انگار خدا داره موفقیتمو جشن میگیره برام پاشدم یه تینت لب زدم چمدونم رو چک کردن همه چیز بود یه نامه برای مامان بابام نوشتم و پایینش معذرت خواهی کردم گذاشتمش رو اپن ساعت 1 و 45 بود رفتم سریع لباس پوشیدم یه اسنپ گرفتم بعد 10 دقیقه اومد سوار شدم به خونه نگاه کردم هر چی خاطره تو این خونه داشتم بد بود سوار شدم ساعت 2و 15 رسیدم روژان هنوز نبود رفتم سمت صندلی روژان زنگ زد دیدمش دویدم سمتش بغلش کردم
روژان. دیدی تونستیم
سانا. اره (با گریه)
مامان روژان. قشنگم امیدوارم موفق شید ما براتون خونه اجاره کردیم
سانا. ممنون ولی..
مامان روژان. میدونم روژان همه چیزو گفت اگه تونستیم بهتون یه سر میزنیم
ساقی (خواهر روژان). مبارکه سانا جون
ساقی بلغم کرد رفیم یه چیزی خوردیم هنوز بارون میومد پروازو صدا زدن رفتیم سوار شدیم با خانواده روژان خداحافظی کردیم
روژان صندلیش پشتم بود نشستم که دیدم......
پاشدم روتین انجام دادم ورزش کردم یه شلوارک با یه دورس بنفش پوشیدم رفتم پایین بدون توجه به مامان بابام رفتم سمت یخچال یه تست خوردم رفتم بالا الارم گوشی رو روی ساعت 8 اماده کردم رفتم سمت میز مطالعه یکم روی خوندنم کار کردم و زبان کره ای پاشدم ایرپاد رو گذاشتم توی گوشم اهنگی که برای ادیشن بود رو گذاشتم شروع کردم جلوی اینه قدی رقصیدن خیلی رقصم قشنگ بود دوباره رفتم روی زبان کره ایم کار کنم
ویو به 7 ساعت بعد ساعت و نگاه کردم دیدن 10
سانا. مگه چقدر زبان کار کردم
رفتم سمت گوشی دوباره پیام رو مرور کردم ساعت 3 از فرود گاه تهران رفتم توی پیاما به معلم مدرسم پیام دادم گفتم که دارم مهاجرت میکنم بهم تبریک گفت و رفتم به روژینا پیام دارم
چت سانا.و روژان:
علامت سانا س. علامت روژان ر
س. هعی بیداری
ر. ها
س. ساعت چند میای فرود گاه
ر. ساعت 2 میام تا یچیزی بخورم ساقی و ننه بابامم هستن
س. خوبع من به مامان بابام نگفتم
ر. وقتی دیدن چه دختر موفقی داشتن و از دستش دادن اون موقع پشبمون میشن
س. اره نمیخوام گریه کنم میرم یع ماسک صورت بزارم تا صورتم روشن بشه
ر. باشه برو
س. بای
خب پاشیم بریم سمت ماسکا رفتم یه ماسک هلو گذاشت تقریبا یه نیم ساعتی روی پوستم بود ساعت نگاه کردم دیدم 12 الارم رو روی 1ونیم گذاشتم و یه چرت زدم با صدای الارم بلند شدم دیدم داره بارون میاد خیلی قشنگ بود انگار خدا داره موفقیتمو جشن میگیره برام پاشدم یه تینت لب زدم چمدونم رو چک کردن همه چیز بود یه نامه برای مامان بابام نوشتم و پایینش معذرت خواهی کردم گذاشتمش رو اپن ساعت 1 و 45 بود رفتم سریع لباس پوشیدم یه اسنپ گرفتم بعد 10 دقیقه اومد سوار شدم به خونه نگاه کردم هر چی خاطره تو این خونه داشتم بد بود سوار شدم ساعت 2و 15 رسیدم روژان هنوز نبود رفتم سمت صندلی روژان زنگ زد دیدمش دویدم سمتش بغلش کردم
روژان. دیدی تونستیم
سانا. اره (با گریه)
مامان روژان. قشنگم امیدوارم موفق شید ما براتون خونه اجاره کردیم
سانا. ممنون ولی..
مامان روژان. میدونم روژان همه چیزو گفت اگه تونستیم بهتون یه سر میزنیم
ساقی (خواهر روژان). مبارکه سانا جون
ساقی بلغم کرد رفیم یه چیزی خوردیم هنوز بارون میومد پروازو صدا زدن رفتیم سوار شدیم با خانواده روژان خداحافظی کردیم
روژان صندلیش پشتم بود نشستم که دیدم......
۶.۲k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.