زندگی رویایی p9
..................................................
منو چسبوند به دیوار و از خوش شانسی دیوار دقیقا کنارش در خونمون بود و در زدم فرشاد میخواست ببوسم و تا یک سانت بود که آریا پارسا مهدی آمدن و من دیدن و آریا محکم فرشاد پرت داد گرفت زدش منم پریدم بغل پارسا
ویو آریا
آریا:چه طور گذاشتی دست به خواهرم بزنی
فرشاد:مگه دوست داشتن جرمه
آریا:اره من خودتم بکشی بهت خواهر نمیدم
فرشاد:خواهرت بده سگ اصلا خواهر ندیده تازه خواهر ناتنیت که گوهشم میخوری
که آریا شروع کرد به زدنش و جوری که از دهنش فقط خون میومد مهدی به آریا در زدنش کمک میکرد من من هم در بغل پارسا گریه میکردم و آریا و مهدی همون جا ولش کردن و من با کمک پارسا رفتنیم تو خونه و
منو چسبوند به دیوار و از خوش شانسی دیوار دقیقا کنارش در خونمون بود و در زدم فرشاد میخواست ببوسم و تا یک سانت بود که آریا پارسا مهدی آمدن و من دیدن و آریا محکم فرشاد پرت داد گرفت زدش منم پریدم بغل پارسا
ویو آریا
آریا:چه طور گذاشتی دست به خواهرم بزنی
فرشاد:مگه دوست داشتن جرمه
آریا:اره من خودتم بکشی بهت خواهر نمیدم
فرشاد:خواهرت بده سگ اصلا خواهر ندیده تازه خواهر ناتنیت که گوهشم میخوری
که آریا شروع کرد به زدنش و جوری که از دهنش فقط خون میومد مهدی به آریا در زدنش کمک میکرد من من هم در بغل پارسا گریه میکردم و آریا و مهدی همون جا ولش کردن و من با کمک پارسا رفتنیم تو خونه و
۲.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.