یک عدد سانویه فراموش نشده part 1
سنجو: خب ببین زود برگرد خونه قراره یه جایی رو امشب بهت نشون بدم..میفهمی چی میگم؟
میائو: باشع باشعع چند بار می گی اخه؟
و رفتم از خونه بیرون ..امروز جشن فارغالتحصیمونه....میریم دبیرستان:]
و بدو بدو رفتم سمته مدرسه...
میتسوری:لنتی قرار بود زود تر از هممون بیایئییییییی یه بار تو زندگیت حرف گوش کنننن
نکبتتتتتتتتتت
میائو: بابا ۲ دیقه بیشتر دیر نکردم...
میتسوری: دو دیقه؟ جشن یه ساعت پیش شروع شدهههه
میائو: ناموصن؟
میتسوری: بیا ببینم...
کایا: کوجا بودید؟
میائو: میتی چی کار میکنی؟
میتسوری: دارم میشینم...
میائو: غلط کردی... من پیش کایا میشینم پاشو پیش ایزوکو بشین😑
میتسوری: فقط دستور بده😑😑
۴۰ دیقه بعد...
ای-زوکو: خدایاااا بسه دیگهههههه خسته شدم چقد زر میزنهههههههههههه
×: و حالا هترین فارغالتحصیلانه کلاسه a7 معرفی میکنم ؛ سانو میائو- تاکاشی میتسوری- هانمیا ای-زوکو و باجی کایاشی :] تشویقشون کنید...
مود ها:
میائو:😐
میتسوری:☺️
ای-زوکو:😎
کایا:😆
×: خب چیزی ندارید بگید؟
ایزوکو: سال خوبی بود با تمام اتفاق هاش خوش گذشت و برایه سال پایینی ها آرزویه موفقیت میکنم...
کایا: با وجود مزخرف ترین امتحان ها هنوز باورم نمیشه قبول شدم و اینکه الان قبول شدم مدیونه دوستامم چون من سر کلاس اصن گوش نمیدم که بفهمم و دوستام بهم یاد دادن..!
میتسوری: امسال با تمام تلخی و شیرینی هایی که اتفاق افتاد قشنگ ترین خاطراتمو رقم ردم..و برایه سال پایینی هایه عزیزم میخام که سخت کوش و خوش اخلاق باشن..♡
میائو: من کل این هفته با اینکه میدونستم حتمن قبول میشم استرس اینو داشتم که قبول نشم چون اگه قبول نمیشدم کای دیگه برام دوریاکی نمیخرید و برای تقدیر و تشکر شاید باورتون نشه ولی اصن یادم نمیاد چی میخاستم بگم... فک کنم همتون میدونید چه مسئله ی عادی ای هست مگه نه؟
*سکو رف رو هوا*
کایا:😐😐😐😐😐😐😐نیس مثلن قبولم نمیشدی مجبورمون نمیکردی بخریم؟ آخه آدم نیستی ک تو😐🚬
میتسوری: یادش رف..ارع..عادیه ..کاملن عادی..
ایزوکو:🤣
×: خب همگی لبخند بزنید قراره عکس بگیریم...
میائو اون وسط نشسته و : [😆✌🏻]
کایا دستشو رو شونه ی ایزوکو میزار و هر دو:[🙂🫶🏻]
و میتسوری میائو رو تو بغل گرفته و :[😄🤟🏻]
و عکس گیری تموم میشه و میرید بیرون و وقته خداحافظیه..
مارا: سنپاییییییییییییییییییییییییییی🥺😭
میائو: اععععع مارااااااا بیا بغلمممممممم:]
مارا:عررررررررر*
مارا: وایییی دلم براتون تنگ میشعععععععع *هق
میائو:🥺🥺
مارا: گوریه* هق هق *
مارا: سن..*هق* پای؟ *هق
.
.
.
میائو:😭😭😭😭😭😭😭😭عررررررر *گوریه ی سگییییییییییییییی عرررررررررررررررررررر*
میتسوری: میا؟🥺
میائو: عررررررررر... من نمیدونم چرا گریم میادددددددد
پارت بعد داشته باشیم؟
میائو: باشع باشعع چند بار می گی اخه؟
و رفتم از خونه بیرون ..امروز جشن فارغالتحصیمونه....میریم دبیرستان:]
و بدو بدو رفتم سمته مدرسه...
میتسوری:لنتی قرار بود زود تر از هممون بیایئییییییی یه بار تو زندگیت حرف گوش کنننن
نکبتتتتتتتتتت
میائو: بابا ۲ دیقه بیشتر دیر نکردم...
میتسوری: دو دیقه؟ جشن یه ساعت پیش شروع شدهههه
میائو: ناموصن؟
میتسوری: بیا ببینم...
کایا: کوجا بودید؟
میائو: میتی چی کار میکنی؟
میتسوری: دارم میشینم...
میائو: غلط کردی... من پیش کایا میشینم پاشو پیش ایزوکو بشین😑
میتسوری: فقط دستور بده😑😑
۴۰ دیقه بعد...
ای-زوکو: خدایاااا بسه دیگهههههه خسته شدم چقد زر میزنهههههههههههه
×: و حالا هترین فارغالتحصیلانه کلاسه a7 معرفی میکنم ؛ سانو میائو- تاکاشی میتسوری- هانمیا ای-زوکو و باجی کایاشی :] تشویقشون کنید...
مود ها:
میائو:😐
میتسوری:☺️
ای-زوکو:😎
کایا:😆
×: خب چیزی ندارید بگید؟
ایزوکو: سال خوبی بود با تمام اتفاق هاش خوش گذشت و برایه سال پایینی ها آرزویه موفقیت میکنم...
کایا: با وجود مزخرف ترین امتحان ها هنوز باورم نمیشه قبول شدم و اینکه الان قبول شدم مدیونه دوستامم چون من سر کلاس اصن گوش نمیدم که بفهمم و دوستام بهم یاد دادن..!
میتسوری: امسال با تمام تلخی و شیرینی هایی که اتفاق افتاد قشنگ ترین خاطراتمو رقم ردم..و برایه سال پایینی هایه عزیزم میخام که سخت کوش و خوش اخلاق باشن..♡
میائو: من کل این هفته با اینکه میدونستم حتمن قبول میشم استرس اینو داشتم که قبول نشم چون اگه قبول نمیشدم کای دیگه برام دوریاکی نمیخرید و برای تقدیر و تشکر شاید باورتون نشه ولی اصن یادم نمیاد چی میخاستم بگم... فک کنم همتون میدونید چه مسئله ی عادی ای هست مگه نه؟
*سکو رف رو هوا*
کایا:😐😐😐😐😐😐😐نیس مثلن قبولم نمیشدی مجبورمون نمیکردی بخریم؟ آخه آدم نیستی ک تو😐🚬
میتسوری: یادش رف..ارع..عادیه ..کاملن عادی..
ایزوکو:🤣
×: خب همگی لبخند بزنید قراره عکس بگیریم...
میائو اون وسط نشسته و : [😆✌🏻]
کایا دستشو رو شونه ی ایزوکو میزار و هر دو:[🙂🫶🏻]
و میتسوری میائو رو تو بغل گرفته و :[😄🤟🏻]
و عکس گیری تموم میشه و میرید بیرون و وقته خداحافظیه..
مارا: سنپاییییییییییییییییییییییییییی🥺😭
میائو: اععععع مارااااااا بیا بغلمممممممم:]
مارا:عررررررررر*
مارا: وایییی دلم براتون تنگ میشعععععععع *هق
میائو:🥺🥺
مارا: گوریه* هق هق *
مارا: سن..*هق* پای؟ *هق
.
.
.
میائو:😭😭😭😭😭😭😭😭عررررررر *گوریه ی سگییییییییییییییی عرررررررررررررررررررر*
میتسوری: میا؟🥺
میائو: عررررررررر... من نمیدونم چرا گریم میادددددددد
پارت بعد داشته باشیم؟
۱۱.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.