𝓑𝓮𝓽𝓻𝓪𝔂𝓪𝓵
𝓟𝓪𝓻𝓽:𝓼𝓲𝔁𝓽𝓮𝓮𝓷
سرمو تکون دادم دنبالش رفتم دیدم یه جا نشستن سه تا از ادمای سئون ولی هنوز تهیونگ نیومده بود
سئون: بفرمایید اومدی بیا بشین کنارم
ات: باشه
سئون: سعی کن این قرداد امضا کنن تموم شه بره خب
ات: باشه سعیمو میکنم
سرم پایین بود داشتم با گوشی رد میشدم که چندتا دختر انگاری گارسون بودن از کنارم رد شدن...
&: وای اون پسره رو دیدی چقدر جذاب بود
*: اره وای فک میکنی دوست دختر داره؟
داشتن از کی حرف میزدن سرمو برگردوندم که تهیونگ هنوز من ندیده بود سریع نشستم جام که سئون صداش کرد
سئون: اقای سئون بفرمایید اینجا
اومدن نزدیک ما برای ادعای احترام یکی یکی بهشون دست دادن صورتمو با کیفم پوشونده بوده که دست تهیونگ رسید به من دستم ارزش داشت لرزون لرزون بردم سمتش دست دادم کیفمو از صورتم کنار کشیدم که صورتمو دید چشماش قفل چشمام شده بود سعی میکردم دستمو از دستش بکشم بیرون که سئون گفت: بشبنید لطفا
دستمو ول کرد دقیقا جلومون نشسته بودند کنارشم ریما بود یکم ناراحت شدم ولی نخواستم به روز بدم سئون داشت با سهام دار تهیونگ صحبت میکرد و من نگاه های تهیونگ رو خودم حس میکردم یهو چشمم افتاد بهش دیدم داره به رون لخت پاهام نگاه میکنه سریع پاهامو بستم که دوباره نگام گرد پوزخند زد
سئون: ات نظر تو چیه؟
از ترس به پته مته افتادم بودم اصلا نمیدونستم دارن درباره چی صحبت میکنن
ات: نظر من نظر شماست اقای سئون
سرشو تکون دادسئون سرشو تکون داد دوباره مشغول صبحت شد منم همینجوری سرم پایین بود نمیدونم چیشد که دستم بندم از دستم افتاد...
خم شدم که برش دارم فهمیدم چاک سینه هان کاملا در معرض دید تهیونگه سریع برداشتم صاف وایسادم که تهیونگ دوباره اون پوزخند لعنتیشو شد
ات: اوم مایل هستید برم نوشیدنی بیارم؟
&: ممنون میشم خانم ات
بلند شدم که برم نوشیدنی بیارم با یه گارسون برخورد کردم نوشیدنی های که دستش بود ریخت رو لباسم سئون سریع از جاش بلند شد اومد طرفم
سئون: حالت خوبه؟
ات: اره چیزی نیست میرم دستشویی پاکش میکنم
رومو گرفتم ازش رفتم دستشویی اب باز کردم یکمی از دستمالمو خیس کردم زدم به لباسام خواستم برگردم سر جام که دیدم تهیونگ وارد دستشویی شد
ات: مگه نمیبینی دستشویی زنون اس؟
خواستم از کنارش رد بشم که دستمو گرفت
تهیونگ: اون دفعه در رفتی ولی ایندفعه نمیزارم در بری
هلم داد که خوردم به دیوار یهو به سمتم حمله ور شد صورتشو فرو برد داخل گردنم گاز کوچیکی گرفت
تهیونگ: دلم برای بوی تنت تنگ شدا بود
داشت همینجوری کیس مارک میزاشت منم دیگه قدرتی نداشتم دست پاهام شل شده بود از لذت چشمامو بستم یهو به خودم اومدم هلش دادم
سرمو تکون دادم دنبالش رفتم دیدم یه جا نشستن سه تا از ادمای سئون ولی هنوز تهیونگ نیومده بود
سئون: بفرمایید اومدی بیا بشین کنارم
ات: باشه
سئون: سعی کن این قرداد امضا کنن تموم شه بره خب
ات: باشه سعیمو میکنم
سرم پایین بود داشتم با گوشی رد میشدم که چندتا دختر انگاری گارسون بودن از کنارم رد شدن...
&: وای اون پسره رو دیدی چقدر جذاب بود
*: اره وای فک میکنی دوست دختر داره؟
داشتن از کی حرف میزدن سرمو برگردوندم که تهیونگ هنوز من ندیده بود سریع نشستم جام که سئون صداش کرد
سئون: اقای سئون بفرمایید اینجا
اومدن نزدیک ما برای ادعای احترام یکی یکی بهشون دست دادن صورتمو با کیفم پوشونده بوده که دست تهیونگ رسید به من دستم ارزش داشت لرزون لرزون بردم سمتش دست دادم کیفمو از صورتم کنار کشیدم که صورتمو دید چشماش قفل چشمام شده بود سعی میکردم دستمو از دستش بکشم بیرون که سئون گفت: بشبنید لطفا
دستمو ول کرد دقیقا جلومون نشسته بودند کنارشم ریما بود یکم ناراحت شدم ولی نخواستم به روز بدم سئون داشت با سهام دار تهیونگ صحبت میکرد و من نگاه های تهیونگ رو خودم حس میکردم یهو چشمم افتاد بهش دیدم داره به رون لخت پاهام نگاه میکنه سریع پاهامو بستم که دوباره نگام گرد پوزخند زد
سئون: ات نظر تو چیه؟
از ترس به پته مته افتادم بودم اصلا نمیدونستم دارن درباره چی صحبت میکنن
ات: نظر من نظر شماست اقای سئون
سرشو تکون دادسئون سرشو تکون داد دوباره مشغول صبحت شد منم همینجوری سرم پایین بود نمیدونم چیشد که دستم بندم از دستم افتاد...
خم شدم که برش دارم فهمیدم چاک سینه هان کاملا در معرض دید تهیونگه سریع برداشتم صاف وایسادم که تهیونگ دوباره اون پوزخند لعنتیشو شد
ات: اوم مایل هستید برم نوشیدنی بیارم؟
&: ممنون میشم خانم ات
بلند شدم که برم نوشیدنی بیارم با یه گارسون برخورد کردم نوشیدنی های که دستش بود ریخت رو لباسم سئون سریع از جاش بلند شد اومد طرفم
سئون: حالت خوبه؟
ات: اره چیزی نیست میرم دستشویی پاکش میکنم
رومو گرفتم ازش رفتم دستشویی اب باز کردم یکمی از دستمالمو خیس کردم زدم به لباسام خواستم برگردم سر جام که دیدم تهیونگ وارد دستشویی شد
ات: مگه نمیبینی دستشویی زنون اس؟
خواستم از کنارش رد بشم که دستمو گرفت
تهیونگ: اون دفعه در رفتی ولی ایندفعه نمیزارم در بری
هلم داد که خوردم به دیوار یهو به سمتم حمله ور شد صورتشو فرو برد داخل گردنم گاز کوچیکی گرفت
تهیونگ: دلم برای بوی تنت تنگ شدا بود
داشت همینجوری کیس مارک میزاشت منم دیگه قدرتی نداشتم دست پاهام شل شده بود از لذت چشمامو بستم یهو به خودم اومدم هلش دادم
۳۶.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.