از متنفرم ولی عاشقتم پارت 2
خواستم بیوفتم تهیونگ منو گرفت.........
+ حواست کجاست ا/ت؟
_ ببخشید رئیس دیگه تکرار نمیشه🥹
+ باشه حالا ابغوره نگیر بیا بشین رو کاناپه
_ چشم
و ا/ت نشست رو کاناپه
ویو تهیونگ
لباسش خیلی کوتاه و باز بود تحریکم میکرد نمیدونم ی چند وقتیه ی حسی به این دختره ا/ت دارم
تهیونگ: چرا اینجوری لباس پوشیدی ا/ت اینجا پارتی نیست شرکته!!
ا/ت: فکر نمیکنم باید از شما اجازه بگیرم اینجا شرکته و درسته ولی شماکه نباید به پوشش کارمنداتون کار بگیرین درسته؟؟؟
ویو راوی
تهیونگ که داشت اذیت میشد و حسابی تحریک شده بود گفت....
+ امشب بیا خونم کارت دارم
ویو ا/ت
وقتی اینو گفت ترسیدم اخه ادم خطرناکی بنظر میومد و منم با جسارت تمام گفتم
_ فکر نکنم خونه رئیسم خوبیت داشته باشه که بیام پس همینجا بگین آقای کیم
تهیونگ بلند شد و رفت ل.باشو گذاشت روی ل.بای ا/ت (مردم چقد شانس دارن)
ویو ا/ت
ی دفعه ل.باشو گذاشت رو ل.بام شوکه شده بودم اولش همراهی نمیکردم بعدش ل.ب پایینیمو ی گاز آروم گرفت مجبور شدم همراهیش کنم اما هنوز داخل شوک بودم ی حسی بهش داشتم ولی ازش مطمئن نبودم:)
+ ا/ت عذر خواهم خودمم از کارم شوکه شدم
_ بدون حرفی رفتم بیرون و از شرکت زدم بیرون🗿
+ ا/ت ا/ت لطفا ا/ت منو ببخش
ویو راوی
ا/ت بدون حرفی رفت ی چنروزی بود ا/ت همش از تهیونگ فرار میکرد و حتی نگاهشم نمیکرد
ویو تهیونگ
ا/ت دیگه از اون روز حتی نگاهمم نمیکنه (بچه معصومم🥹) من عاشقش شده بودم ولی نمیتونستم بهش بگم تصمیم گرفتم برم اتاقش وقتی رفتم ی پسره ای رو دیدم که دست ا/تو گرفته بود منکه فکر میکردم دوست پسرشه تصمیم گرفتم با هان سو-هی (اون بازیگره نیستا) شب برم بار
شب
جونگسان اومده بود و گفت کارم کنسل شد و به تایلند نرفتم و به ا/ت گفته بود که باهم برن بار ا/ت ی لباس مشکی و خیلی کوتاه ، باز پوشید (عکس لباس ا/ت داخل هیلایتا هستش)
رفتم دیدم تهیونگ هم هست یکم دقت کردم که دیدم داره ی دختررو میبوسه اون لحظه قلبم اتیش گرفت من عاشقش شده بودم اما.......
خمارییییی😂🤌🏻
شرطا: 14 تا لایک
+ حواست کجاست ا/ت؟
_ ببخشید رئیس دیگه تکرار نمیشه🥹
+ باشه حالا ابغوره نگیر بیا بشین رو کاناپه
_ چشم
و ا/ت نشست رو کاناپه
ویو تهیونگ
لباسش خیلی کوتاه و باز بود تحریکم میکرد نمیدونم ی چند وقتیه ی حسی به این دختره ا/ت دارم
تهیونگ: چرا اینجوری لباس پوشیدی ا/ت اینجا پارتی نیست شرکته!!
ا/ت: فکر نمیکنم باید از شما اجازه بگیرم اینجا شرکته و درسته ولی شماکه نباید به پوشش کارمنداتون کار بگیرین درسته؟؟؟
ویو راوی
تهیونگ که داشت اذیت میشد و حسابی تحریک شده بود گفت....
+ امشب بیا خونم کارت دارم
ویو ا/ت
وقتی اینو گفت ترسیدم اخه ادم خطرناکی بنظر میومد و منم با جسارت تمام گفتم
_ فکر نکنم خونه رئیسم خوبیت داشته باشه که بیام پس همینجا بگین آقای کیم
تهیونگ بلند شد و رفت ل.باشو گذاشت روی ل.بای ا/ت (مردم چقد شانس دارن)
ویو ا/ت
ی دفعه ل.باشو گذاشت رو ل.بام شوکه شده بودم اولش همراهی نمیکردم بعدش ل.ب پایینیمو ی گاز آروم گرفت مجبور شدم همراهیش کنم اما هنوز داخل شوک بودم ی حسی بهش داشتم ولی ازش مطمئن نبودم:)
+ ا/ت عذر خواهم خودمم از کارم شوکه شدم
_ بدون حرفی رفتم بیرون و از شرکت زدم بیرون🗿
+ ا/ت ا/ت لطفا ا/ت منو ببخش
ویو راوی
ا/ت بدون حرفی رفت ی چنروزی بود ا/ت همش از تهیونگ فرار میکرد و حتی نگاهشم نمیکرد
ویو تهیونگ
ا/ت دیگه از اون روز حتی نگاهمم نمیکنه (بچه معصومم🥹) من عاشقش شده بودم ولی نمیتونستم بهش بگم تصمیم گرفتم برم اتاقش وقتی رفتم ی پسره ای رو دیدم که دست ا/تو گرفته بود منکه فکر میکردم دوست پسرشه تصمیم گرفتم با هان سو-هی (اون بازیگره نیستا) شب برم بار
شب
جونگسان اومده بود و گفت کارم کنسل شد و به تایلند نرفتم و به ا/ت گفته بود که باهم برن بار ا/ت ی لباس مشکی و خیلی کوتاه ، باز پوشید (عکس لباس ا/ت داخل هیلایتا هستش)
رفتم دیدم تهیونگ هم هست یکم دقت کردم که دیدم داره ی دختررو میبوسه اون لحظه قلبم اتیش گرفت من عاشقش شده بودم اما.......
خمارییییی😂🤌🏻
شرطا: 14 تا لایک
۱۶.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.