جان لوکاره برای چند نسل از ما چیزی بیش از یک نویسنده بود.
جان لوکاره برای چند نسل از ما چیزی بیش از یک نویسنده بود. داستاننویسی که بهشخصه ژانر جاسوسی را برکشید و آن را تبدیل کرد به نمونهای از بهترین شکلهای روایی. لوکاره در سالِ ۱۹۳۱ به دنیا آمد در بریتانیا. رمانها، تکنگاریها و فیلمنامههای فراوانی نوشت که بسیاریشان در سینما خوش درخشیدند. لوکاره در دهههای چهل و پنجاه کارمند ام آی سیکس بود. یک مامور اطلاعاتی و امنیتی که نامِ «لوکاره» را برای خود برگزید. او همین چند سال پیش در کتاب خواندنی « میراث جاسوسان» اعتراف کرد که سالها جاسوس بوده. او شخصیت به یادماندنی جرج اسمایلی را آفرید. رمانهای او در تالار افتخارات تاریخ ادبیات هستند. حتا در ایران که تا سالها ادبیات پلیسی و جاسوسی را جدی نمیگرفتند برخی آثارش توانستند جایگاهای شگفت به دست آورند. از جمله رمان تکرارنشدنی «جاسوسی که از سردسیر آمد» که ترجمهی عالیاش را فرزاد فربد انجام داد ( فربد دو رمان ناب دیگر او یعنی قتل بیعیب و نقص و تلفن به مردِ مُرده را هم ترجمه کرد). نسخهی سینمایی «جاسوسی که... » نیز در سال ۱۹۶۶ با بازی ریچارد برتون همیشه دیدنیست. خسرو سمعیی هم سالها پیش یکی از نابترین آثارش یعنی «آوای مرگ» را در مجموعهی کتابهای سیاه نشر طرح نو ترجمه و منتشر کرد. رمانهای لوکاره متعددند و متفاوت. او از سالهای جنگ سرد به سوی ادبیاتی حرکت کرد که به سرعت طرفداران و پیروان عظیمی یافت. جاسوسان بهمثابه انسانهایی تنها، گم شده که در بسیاری مواقع شک میکنند به روابط قدرت. به سرمای گزندهای که روح را میفسرد. به آدمها و سایههایی که این مردان و زنان را گاه تا سرحدِ جنون متوهم میکردند. شخصیتهایی که پیِ کمی امنیت هستند ولو موقت و در حد یک سواری کوتاه در تاکسی. نبرد جاسوسان بعد جنگ دوم که عمدتن بین دو بلوک شرق و غرب جریان داشت مسیر بسیاری رخدادهای تاریخ را عوض کرد. لوکاره این وضعیت را میفهمید. و در عینحال شاهد زندهگی و مرگ انبوهی آدم بود که هیچ نشانی از آنها باقی نماند. لوکاره برای فضای جاسوسی ژانر ساخت، قهرمانهای او به شدت انسان بودند و حتا اگر کار بزرگی هم میکردند باز در همین شرایط انسانیشان بود. آدمهایی که در سرما، برف یا کوچهها و آپارتمانهای کوچک به زندهگیشان پایان داده میشد یا خود به بودن دیگران پایان میدادند. برای همین لوکاره تکهای از تاریخی مخفیست که سرنوشتهای بسیاری را رقم زد. همیشه خواندن رمانهای او برای من لذتی خاص و محض بوده. چون انسانی محور این آثار است که از شر برآمده، سراغ شر میرود و البته شری دیگر را رقم میزند.
۷۷.۰k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.