مافیایی از جنس عشق...پارت ۱🍷❤️
مافیایی از جنس عشق...پارت ۱🍷❤️
ویو ات
بازم این روز چرت کپرت شروع شد اخ ببخشید خودم رو معرفی نکردم کیم ات هستم و یک پدر ناتنی دارم پدر واقعیم مرده و مادرم هم توی یک تصادف مرد
من یک برادر دارم که توی ۱۰ سالگی ولمون کرد اون موقعه ۱۵ سالش بود
داشتم میگفتم از خواب بیدار شدم کار های لازم رو انجام دادم و لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
اون مرتیکه هنوز بیدار نشده بود (باباش رو میگه)
رفتم صبحانه ام رو خوردم و رفتم اماده شدم زنگ زدم به لیا
(موقعه ی تماس)
ات: سلام خر مگس خوبی
لیا:سلام گاو من منم خوبم تو خوبی
ات: منم خوبم میگم بریم بیرون
لیا: پایم اما یجی هم بیاد که مثل سری قبل باهامون تا سه ماه قهر نکنه
ات: اوکی من برم به اونم زنگ بزنم بای
لیا:بای
(پایان تماس)
ویوی ادمین گلتون🌸
ات به یجی زنگ زد و باهم رفتن به پاساژی که تازه باز شده بود و کلی خوشگذروندن و وسیله خریدن
ات داشت میرفت خونه که دم در خونه اشون چندتا ون مشکی دید
رفت داخل که با...
خمارییی🍷❤️
خب ببخشید بد شد پارت بعد رو شب یا ظهر میذارم 💖
خوشحال میشم حمایت کنید💜
ویو ات
بازم این روز چرت کپرت شروع شد اخ ببخشید خودم رو معرفی نکردم کیم ات هستم و یک پدر ناتنی دارم پدر واقعیم مرده و مادرم هم توی یک تصادف مرد
من یک برادر دارم که توی ۱۰ سالگی ولمون کرد اون موقعه ۱۵ سالش بود
داشتم میگفتم از خواب بیدار شدم کار های لازم رو انجام دادم و لباسم رو عوض کردم رفتم پایین
اون مرتیکه هنوز بیدار نشده بود (باباش رو میگه)
رفتم صبحانه ام رو خوردم و رفتم اماده شدم زنگ زدم به لیا
(موقعه ی تماس)
ات: سلام خر مگس خوبی
لیا:سلام گاو من منم خوبم تو خوبی
ات: منم خوبم میگم بریم بیرون
لیا: پایم اما یجی هم بیاد که مثل سری قبل باهامون تا سه ماه قهر نکنه
ات: اوکی من برم به اونم زنگ بزنم بای
لیا:بای
(پایان تماس)
ویوی ادمین گلتون🌸
ات به یجی زنگ زد و باهم رفتن به پاساژی که تازه باز شده بود و کلی خوشگذروندن و وسیله خریدن
ات داشت میرفت خونه که دم در خونه اشون چندتا ون مشکی دید
رفت داخل که با...
خمارییی🍷❤️
خب ببخشید بد شد پارت بعد رو شب یا ظهر میذارم 💖
خوشحال میشم حمایت کنید💜
۳.۲k
۱۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.