فیک مافیای خشن پارت 2

پیتزا زدم در بدن خوابیدم بیدار شدم خونه مرتب کردم
پرش زمانی به صبح مثل همیشه بیدار شدم برم کتابخونه
.... اسلاید 2لباس ا. ت.....
لباس پوشیدم از خونه اومدم بیرون دوتا مرد کلفت هیکل چی میگن بهشون از یه ماشین پیدا شدم
مرده : شما خانم ا. ت هستید
ا. ت: بله
مرده : باید با ما بیاید
ا. ت: من شمارو نمی شناسم، پس نه
از جیبش یه دست مال در آورد ورو دماغم گذاشت
مقاومت کردم اما بی تاثیر بود
اون یکی مرده : مواظب باش ارباب گفت یه تار موهاش کم شه بیچارمون میکنه
ارباب کیه
بیدار شدم تو ماشین بودم دستام بسته بود سمت عمارت قدیمی زیبا بزرگ داشتیم میرفتیم قدیمی شاید 50 سال قدمت داشته باشه
دور از شهر بود
ا. ت: ببیند اگه منو دزدید که کلیمو یا قلبو بفرشی، بگم که همشون ناقصه
مرده: نگران نباش نمی خوایم بفروشیمت
ا. ت: ببین اگه میخواین ازم کار بکشید ، من کون گشاد تر از این حرفام
مرده : ازت کارم نمی کشیم
ا. ت: نکنه میخوایم منو طمع کنید
مرده: الان یه سوال طمع چی
ا. ت: نمیدونم، اصلا چرا منو گرفتید
مرده : چون ارباب گفت
ا. ت: اوفففففف خسته شدم بعد از ظهر از صبح تا الان تو این ماشین بودم گرسنمه غذا میخوام
مرده: خسته ماییم نه تو که کاری نکردی