سناریو(درخواستی)
سناریو(درخواستی)
وقتی از حموم میان بیرون و به بدنشون دست میزنی(خداااا من بچه ی خوبی بودمم)
نامجون:عه عه عه..خدا مرگم بده ا/ت!؟برو توبه کن..
جین:چی شد نتونستی در برابر شونه های پهنم مقاومت کنی؟🌚(اصلا هم اشاره به چیز دیگه ای ندارم..)
شوگا:اوا..ا/ت داری چیکار میکنی؟؟
ا/ت:دست میزنم😀🎀
شوگا:عه..خوب تو بیا اینو....(خاک به سرم...)
جیهوپ:(کلا بچه انقدر ترسید جیغ زد😂)
جیمین:(خنده های شیطانی🌚🌚)
تهیونگ:عههههه..یونتان برو بیرون منو مامانت یکم باهم کار داریم(...)
کوک:(پرتت میکنه روی تخت و...)
خوب شد؟؟ریدم نه؟😭
وقتی از حموم میان بیرون و به بدنشون دست میزنی(خداااا من بچه ی خوبی بودمم)
نامجون:عه عه عه..خدا مرگم بده ا/ت!؟برو توبه کن..
جین:چی شد نتونستی در برابر شونه های پهنم مقاومت کنی؟🌚(اصلا هم اشاره به چیز دیگه ای ندارم..)
شوگا:اوا..ا/ت داری چیکار میکنی؟؟
ا/ت:دست میزنم😀🎀
شوگا:عه..خوب تو بیا اینو....(خاک به سرم...)
جیهوپ:(کلا بچه انقدر ترسید جیغ زد😂)
جیمین:(خنده های شیطانی🌚🌚)
تهیونگ:عههههه..یونتان برو بیرون منو مامانت یکم باهم کار داریم(...)
کوک:(پرتت میکنه روی تخت و...)
خوب شد؟؟ریدم نه؟😭
۴.۰k
۱۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.