~•فرشته من •~
(یچی بگم اینکه دارن ازدواج میکنن بخاطر اینه که بنده احساس بدی دارم که بدون ازدواجشون فیکو تموم کنم بله)
(اخر) Part 16
از زبان راوی•
یه هفته از روزی که جیمین انسان شد میگذره و تهیونگ و کوک واسه اماده کردم مراسم حسابی درگیرن
کوک: بابا نه من بلدم نه تو
ته: خب میگیم جین بیاد اصن
کوک: منو تو و جین تنهایی نمیتونیم اینجا رو درست کنیم
ته: میگم جین با خودش هوسوک و یونگی ام بیاره خودمم میرم دمبال نام خوبهه؟
کوک: اره برو منم این فواره رو درست میکنم
ته: اوکی
از زبان کوک•
ته رفت دمبال بقبه منم مشغول درست کردن فواره شکلات شدم ( از همینا که تو مهمونی ها میزارن رو میز غذا)
ا/ت گفت شکلات دوست داره واسه همین این فواره رو میزارم اینجا واسه دسر ام میگیم جین موچی درست کنه خودمم واسشون اهنگ میخونم.... لباس عروس و دوماددددددددد
کوک: به فاخ رفتیم
فواره رو ول کردم رفتم تو گوگل مدل لباس عروس سرچ کردمولی هیچ که هیچ واسه همین یه چی از خودم درست کردم(اسلاید دوم)
کارم با لباس عروس که تموم شد دیدم نه همچی گندم نزدم خوبه
واسه جیمینم یه کت و شلوار مشکی درست کردم با یه بولیز سفید واسه زیرش کروات و پاپیونم نمیخواد (وقتی بایسمم مثل خودم تنبله)
کارم با لباسا که تموم شد ته و بقیه ام رسیدن
یونگی: اینا مثلا لباس عروس و دومادن؟
کوک: اره مگه چشونه؟
جین: اصن تو باید خیاط شی
کوک: هر هر کر کر تو برو کیک درست کن
جین: رفتم تو کارش
ته: خ...
نام: اون پارچه سفیدا رو صاف کنین... یکم اونور تر خوبه
هوسوک: گلش چه رنگی باشه؟
نام: ابی اسمونی
کوک: به فاخ رفتیییییم
ته: چته؟
کوک: فواره عه سر رفته
ته: خاک تو سرت عرضه کار کردنم نداری
کوک: ایش
ته: درد
ته فواره رو برداشت و رو میزی ام عوض کرد منم رفتم ببینم جین در چه حاله
جین: بخدا اگه سیخونک بزنی...
کوک: اومدم کمک کنم
جین: نمیخواد... گمشو
کوک: نمک نشناس....
جین: اتفاقا نمکا رو بهتر از تو میشناسم (بله نمک دریایی داریم نمک دونه درشت داریم نمک پودری داریم سنگ نمک داریم منم داریم)
کوک: •-•
جین: فقط گمشو
از اشپزخونه رفتم بیرون دیدم ته و یونگیو هوسوک دارن کار میکنن نامجونم وایساده دستور میده
کوک: تو چرا کار نمیکنی؟
ته: میترسه به چیزی دست بزنه همچی نابود شه
کوک: حق داره
نام: ساکت شو
جین:*رپ ننه جین تقدیم میکند*
همه: چته تو
جین: کدوم خری این پارچه شکلاتی ها رو انداخته تو حوض؟
همه یه ته نگا میکنن*
کوک: خاک تو سرت
ته: خب نمیدونستم کجا بزارمش
بعد کلی دعوا و دردسر و بدبختی ه کارا رو کردیم و همه چیز اماده شده بود که ا/ت و جیمین اومد
از زبان راوی•
کوک: به به عروس و دوماد اومدن بهههه
جین: اروم باش.... تو چش سفید با من بیا
ا/ت: چرا؟!
جین: چه خوب خودتو میشناسی بیا میخوام میکاپت کنم
ا/ت: اها اوکی
ا/ت و جین رفتن یه گوشه نشستن و جین ا/ت رو میکاپ کرد (اسلاید ۳)
جین: خوبه؟
ا/ت: اره
•حالا اماده شدن و اینا و اونا و اونا و اینا حال ندارم بنویسم•
ته: اوووووو
کوک: جون بابا جذابا
هوسوک: به به
یونگی : مبارکه
ا/ت: ممنوننن
جیمین:*فعلا خرذوقه بیاین به حال خودش بزاریمش*
ته: بیاین اینم حلقه هاتون (اسلاید ۴)
ا/ت: عاقد کو؟
یونگی در حالیکه لباس عاقدا رو پوشیده میاد جلو*
یونگی: همینجام ( مغزم بدون هیچ دلیلی: یونگی مری میی)
ا/ت:*میزنه زیر خنده*
جیمین:{ قربون خنده ات برم گوگولیییییی}(تو سرش گفت)
جیمین دست ا/ت رو گرفت و رفتن رو سکو و یونگی شروع کرد حرفایی که عاقدا میزنن و گفت و جفتشون بله رو گفتن و حله ها رو دست کردن و با خوبی و خوشی تا زمان فسیل شدن در کنار هم زندگی کردن قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید دیگه برین پی کارتون
(اخر) Part 16
از زبان راوی•
یه هفته از روزی که جیمین انسان شد میگذره و تهیونگ و کوک واسه اماده کردم مراسم حسابی درگیرن
کوک: بابا نه من بلدم نه تو
ته: خب میگیم جین بیاد اصن
کوک: منو تو و جین تنهایی نمیتونیم اینجا رو درست کنیم
ته: میگم جین با خودش هوسوک و یونگی ام بیاره خودمم میرم دمبال نام خوبهه؟
کوک: اره برو منم این فواره رو درست میکنم
ته: اوکی
از زبان کوک•
ته رفت دمبال بقبه منم مشغول درست کردن فواره شکلات شدم ( از همینا که تو مهمونی ها میزارن رو میز غذا)
ا/ت گفت شکلات دوست داره واسه همین این فواره رو میزارم اینجا واسه دسر ام میگیم جین موچی درست کنه خودمم واسشون اهنگ میخونم.... لباس عروس و دوماددددددددد
کوک: به فاخ رفتیم
فواره رو ول کردم رفتم تو گوگل مدل لباس عروس سرچ کردمولی هیچ که هیچ واسه همین یه چی از خودم درست کردم(اسلاید دوم)
کارم با لباس عروس که تموم شد دیدم نه همچی گندم نزدم خوبه
واسه جیمینم یه کت و شلوار مشکی درست کردم با یه بولیز سفید واسه زیرش کروات و پاپیونم نمیخواد (وقتی بایسمم مثل خودم تنبله)
کارم با لباسا که تموم شد ته و بقیه ام رسیدن
یونگی: اینا مثلا لباس عروس و دومادن؟
کوک: اره مگه چشونه؟
جین: اصن تو باید خیاط شی
کوک: هر هر کر کر تو برو کیک درست کن
جین: رفتم تو کارش
ته: خ...
نام: اون پارچه سفیدا رو صاف کنین... یکم اونور تر خوبه
هوسوک: گلش چه رنگی باشه؟
نام: ابی اسمونی
کوک: به فاخ رفتیییییم
ته: چته؟
کوک: فواره عه سر رفته
ته: خاک تو سرت عرضه کار کردنم نداری
کوک: ایش
ته: درد
ته فواره رو برداشت و رو میزی ام عوض کرد منم رفتم ببینم جین در چه حاله
جین: بخدا اگه سیخونک بزنی...
کوک: اومدم کمک کنم
جین: نمیخواد... گمشو
کوک: نمک نشناس....
جین: اتفاقا نمکا رو بهتر از تو میشناسم (بله نمک دریایی داریم نمک دونه درشت داریم نمک پودری داریم سنگ نمک داریم منم داریم)
کوک: •-•
جین: فقط گمشو
از اشپزخونه رفتم بیرون دیدم ته و یونگیو هوسوک دارن کار میکنن نامجونم وایساده دستور میده
کوک: تو چرا کار نمیکنی؟
ته: میترسه به چیزی دست بزنه همچی نابود شه
کوک: حق داره
نام: ساکت شو
جین:*رپ ننه جین تقدیم میکند*
همه: چته تو
جین: کدوم خری این پارچه شکلاتی ها رو انداخته تو حوض؟
همه یه ته نگا میکنن*
کوک: خاک تو سرت
ته: خب نمیدونستم کجا بزارمش
بعد کلی دعوا و دردسر و بدبختی ه کارا رو کردیم و همه چیز اماده شده بود که ا/ت و جیمین اومد
از زبان راوی•
کوک: به به عروس و دوماد اومدن بهههه
جین: اروم باش.... تو چش سفید با من بیا
ا/ت: چرا؟!
جین: چه خوب خودتو میشناسی بیا میخوام میکاپت کنم
ا/ت: اها اوکی
ا/ت و جین رفتن یه گوشه نشستن و جین ا/ت رو میکاپ کرد (اسلاید ۳)
جین: خوبه؟
ا/ت: اره
•حالا اماده شدن و اینا و اونا و اونا و اینا حال ندارم بنویسم•
ته: اوووووو
کوک: جون بابا جذابا
هوسوک: به به
یونگی : مبارکه
ا/ت: ممنوننن
جیمین:*فعلا خرذوقه بیاین به حال خودش بزاریمش*
ته: بیاین اینم حلقه هاتون (اسلاید ۴)
ا/ت: عاقد کو؟
یونگی در حالیکه لباس عاقدا رو پوشیده میاد جلو*
یونگی: همینجام ( مغزم بدون هیچ دلیلی: یونگی مری میی)
ا/ت:*میزنه زیر خنده*
جیمین:{ قربون خنده ات برم گوگولیییییی}(تو سرش گفت)
جیمین دست ا/ت رو گرفت و رفتن رو سکو و یونگی شروع کرد حرفایی که عاقدا میزنن و گفت و جفتشون بله رو گفتن و حله ها رو دست کردن و با خوبی و خوشی تا زمان فسیل شدن در کنار هم زندگی کردن قصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید دیگه برین پی کارتون
۱۸.۳k
۰۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.