Demon slayer, Oc
یه آرت چیبی از نائومی 🎀✨
یه توضیحاتی درموردش میدم 😔🤝
اسم: نائومی
فامیل: چیبانا
اخلاق: برونگرا، پر سر و صدا، ساده لوح
سن: ۱۹
تولد: ۱۱ سپتامبر
قد: ۱۵۰
وزن: ۳۹
شیپ: ...؟
رتبه: هاشیرا
تنفس: ستاره سحر..(برای فعلا)
وضعیت: زنده
زندگی نامه: وقتی مامانش داشت اونو به دنیا میاورده از دنیا میره. پدرش هم به همین دلیل از نائومی متنفر میشه. اون هیچوقت به نائومی توجه نمیکنه و اونو مجبور میکرده گشنگی بکشه، برای همین قدش کوتاهه و وزنش کمه. پدرش معمولا اونو کتک میزده، یا بدن نائومی رو به خاطر پول به بقیه میفروشه... (iykyk) خیلیا هم از وجود نائومی خبر نداشتن چون نائومی اجازه ی بیرون رفتنو نداشت. نائومی فقط ۵ سالش بود که همه ی این اتفاقا افتاد... اون فکر میکرد رابطه ی همه ی خانواده ها همینطوره...( بچم :< ) ولی اون توی سن ۱۲ سالگی دیگه نمیتونه تحمل کنه برای همین یه شب خونه و پدرشو با هم میسوزونه...! اونم یجوری این قضیه رو پیچوند و کسی نفهمید کار اون بوده. نائومی برا یه مدت بی خانمان میشه و توی جنگل ها میگرده، و هیچ اطلاعی از وجود شیطان ها نداره. یه شب موقع خوای یه شیطان بهش حمله میکنه.. اونم چون گشنگی کشیده بود زوری نداشت... :(
شیطانه سعی کرد دست اون رو قطع کنه ولی یکی نائومی رو نجات میده. و اون کسی نبود جز هاشیرای سنگ..!
بعد از همه ی این قضیه ها نائومی تصمیم میگیره که شیطان کش بشه.
و احترام خیلی زیادی برای هاشیرای سنگ قائل میشه :)
یه توضیحاتی درموردش میدم 😔🤝
اسم: نائومی
فامیل: چیبانا
اخلاق: برونگرا، پر سر و صدا، ساده لوح
سن: ۱۹
تولد: ۱۱ سپتامبر
قد: ۱۵۰
وزن: ۳۹
شیپ: ...؟
رتبه: هاشیرا
تنفس: ستاره سحر..(برای فعلا)
وضعیت: زنده
زندگی نامه: وقتی مامانش داشت اونو به دنیا میاورده از دنیا میره. پدرش هم به همین دلیل از نائومی متنفر میشه. اون هیچوقت به نائومی توجه نمیکنه و اونو مجبور میکرده گشنگی بکشه، برای همین قدش کوتاهه و وزنش کمه. پدرش معمولا اونو کتک میزده، یا بدن نائومی رو به خاطر پول به بقیه میفروشه... (iykyk) خیلیا هم از وجود نائومی خبر نداشتن چون نائومی اجازه ی بیرون رفتنو نداشت. نائومی فقط ۵ سالش بود که همه ی این اتفاقا افتاد... اون فکر میکرد رابطه ی همه ی خانواده ها همینطوره...( بچم :< ) ولی اون توی سن ۱۲ سالگی دیگه نمیتونه تحمل کنه برای همین یه شب خونه و پدرشو با هم میسوزونه...! اونم یجوری این قضیه رو پیچوند و کسی نفهمید کار اون بوده. نائومی برا یه مدت بی خانمان میشه و توی جنگل ها میگرده، و هیچ اطلاعی از وجود شیطان ها نداره. یه شب موقع خوای یه شیطان بهش حمله میکنه.. اونم چون گشنگی کشیده بود زوری نداشت... :(
شیطانه سعی کرد دست اون رو قطع کنه ولی یکی نائومی رو نجات میده. و اون کسی نبود جز هاشیرای سنگ..!
بعد از همه ی این قضیه ها نائومی تصمیم میگیره که شیطان کش بشه.
و احترام خیلی زیادی برای هاشیرای سنگ قائل میشه :)
۱.۷k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.