عشقی در سئول
عشقی در سئول
#Part35
*(پرش زمانی ب وقتی ک تو راه بودن~)
تازه رسیده بودیم به فرودگاه.
ا/ت:جونگکوکا یادته من که تازه اومده بودم به کره با پسرا اینجا اومده بودین دنبالم؟
جونگکوک:ارهه!! اولین کسیم ک اومد سمتت من بودم:)😂 شاید باورت نشه ولی همون موقع عاشقت شدم:)))
ا/ت:اینقدر زود یعنی؟؟
جونگکوک:اره:))😂
اومدیم از ماشین پیاده بشیم که نامجون مارو تو ماشین نگه داشت و گفت صبر کنید باهاتون کار دارم...
نامجون:بچها لطفا از الان ک پیاده میشید تا قبل اینکه برید داخل هواپیما باهم نباشید...
جونگکوک:چرا خب؟؟؟
نامجون:بخاطر ساسنگ فن ها و آرمیا... قرار بود ک اینو نشون ندید که باهم تو رابطه اید!
ا/ت:اوه راس میگی...اوکی
نامجون:ا/ت وایسا... الان بخاطر موضوعات امنیتی تو هم باید بین ما باشی و بقیه بادیگاردها هم پوششت میدن
ا/ت:چرا؟ چ موضوعات امنیتی؟
نامجون:خب ببین تو تازه وارد گروهمون شدی و خیلیا هنوز باهات کنار نیومدن... برای همین بهتره کاملا پوششت بدیم...
ا/ت:خب الان من دقیقا کجا حرکت کنم؟
نامجون: تو کنار جیمین وایسا، تهیونگ و جونگکوک هم پشت سرتون
جونگکوک:اخجوووون!!!
نامجون:جونگکوک یادت باشه نباید خیلی باهم صمیمی باشیداااا!!! بخاطر زنده موندن ا/ت گوش کن!!
جونگکوک:اوه!...اوکی..
از ماشین پیاده شدیم و همونطور که نامجون گفت به سمت هواپیما حرکت کردیم
وارد فرودگاه که شدیم با حجم عظیم آرمی ها که منتظرمون بودن تعجب کردم!!!
همینطور ک میرفتیم جلو، کم کم تشویق ها به (ا/ت سارانگهه) تبدیل میشد و من واااقعا دهنم از تعجب باز مونده بود!!!
ا/ت:جیمینااا هیچوقت اینقدر مشهور نبودم بین مردم!!
جیمین:ولی معلومه خیلی طرفدار داریاا😉
جونگکوک:(کله شو نزدیک گوشم کرد)
ا/ت خییلی معروفیاااا!!!
ا/ت:😔😔😂😂😂
و حرکت کردیم سمت هواپیما و رفتیم سمت صندلیا
جونگکوک:ا/ت؟؟؟ بیا اینجا بشیین
ا/ت:اوک
جونگکوک منو چپوند کنار پنجره و اومد نشست کنارم😂
تهیونگ از صندلی جلویی کله شو برگردوند سمت ما و گفت:
پارت بعد قراره اتفاق جالبی بیوفته که ولی بعضیا ناراحت میشن
20 لایک
#Part35
*(پرش زمانی ب وقتی ک تو راه بودن~)
تازه رسیده بودیم به فرودگاه.
ا/ت:جونگکوکا یادته من که تازه اومده بودم به کره با پسرا اینجا اومده بودین دنبالم؟
جونگکوک:ارهه!! اولین کسیم ک اومد سمتت من بودم:)😂 شاید باورت نشه ولی همون موقع عاشقت شدم:)))
ا/ت:اینقدر زود یعنی؟؟
جونگکوک:اره:))😂
اومدیم از ماشین پیاده بشیم که نامجون مارو تو ماشین نگه داشت و گفت صبر کنید باهاتون کار دارم...
نامجون:بچها لطفا از الان ک پیاده میشید تا قبل اینکه برید داخل هواپیما باهم نباشید...
جونگکوک:چرا خب؟؟؟
نامجون:بخاطر ساسنگ فن ها و آرمیا... قرار بود ک اینو نشون ندید که باهم تو رابطه اید!
ا/ت:اوه راس میگی...اوکی
نامجون:ا/ت وایسا... الان بخاطر موضوعات امنیتی تو هم باید بین ما باشی و بقیه بادیگاردها هم پوششت میدن
ا/ت:چرا؟ چ موضوعات امنیتی؟
نامجون:خب ببین تو تازه وارد گروهمون شدی و خیلیا هنوز باهات کنار نیومدن... برای همین بهتره کاملا پوششت بدیم...
ا/ت:خب الان من دقیقا کجا حرکت کنم؟
نامجون: تو کنار جیمین وایسا، تهیونگ و جونگکوک هم پشت سرتون
جونگکوک:اخجوووون!!!
نامجون:جونگکوک یادت باشه نباید خیلی باهم صمیمی باشیداااا!!! بخاطر زنده موندن ا/ت گوش کن!!
جونگکوک:اوه!...اوکی..
از ماشین پیاده شدیم و همونطور که نامجون گفت به سمت هواپیما حرکت کردیم
وارد فرودگاه که شدیم با حجم عظیم آرمی ها که منتظرمون بودن تعجب کردم!!!
همینطور ک میرفتیم جلو، کم کم تشویق ها به (ا/ت سارانگهه) تبدیل میشد و من واااقعا دهنم از تعجب باز مونده بود!!!
ا/ت:جیمینااا هیچوقت اینقدر مشهور نبودم بین مردم!!
جیمین:ولی معلومه خیلی طرفدار داریاا😉
جونگکوک:(کله شو نزدیک گوشم کرد)
ا/ت خییلی معروفیاااا!!!
ا/ت:😔😔😂😂😂
و حرکت کردیم سمت هواپیما و رفتیم سمت صندلیا
جونگکوک:ا/ت؟؟؟ بیا اینجا بشیین
ا/ت:اوک
جونگکوک منو چپوند کنار پنجره و اومد نشست کنارم😂
تهیونگ از صندلی جلویی کله شو برگردوند سمت ما و گفت:
پارت بعد قراره اتفاق جالبی بیوفته که ولی بعضیا ناراحت میشن
20 لایک
۵.۵k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.