پارت 15
پرش زمانی به دو ماه بعد
شکمم یکم بزرگ شده بود
حالم هر روز بد بود
مطمعن بودم حاملم
ولی نمیخواستم باور کنم
رفتم بیبی چک خریدم
و تست و انجام دادم
دو تا خط شد
شنیده بودم اینا خطا هم دارن
برا همین یه بار دیگه امتحان کردم
بازم دوتا خط شد
نمیدونستم چیکار کنم
من که فهمیده بودم حاملم چرا
اینقد تعجب کردم
نمیدونستم خوشحال باشم
یا گریه کنم
من هنوز برای بچه دار شدن
خیلی کوچیک بودم
نمیخواستم زندگی یه بچرو خراب کنم
آیندش چی میشد
اگه از تهیونگ یه دفعه ای جدا بشم چی
زندگی اون بچه چی میشه
حالم از هر روز بدتر شده بود
تهیونگم خونه نبودم
تنها کاری که تونستم بکنم زنک
زدن به تهیونگ بود
+میشه بیای خونه (بی حال)
_ چی شده
+الان نمی تونم توضیح بدم بیا فقط حالم بده
_ اومدم
ویو تهیونگ
یوری زنگ زد و گفت حالش بده ترسیدم چیریش شده باشه
برا همین خودمو
سریع به خونه رسوندم رمز درو زدم و
رفتم تو خونه
یوری تو پزیرایی بود
سرشو بین دستاش گرفته بود و گریه میکرد
نگران شدم
شاید اتفاقی افتاده باشه
_ چی شده
(یوری بیبی چک و نشون میده)
+ببین چیکار کردی
حالا من چیکار کنم
_ چیزی نشده که فقط بیبی چک دوتا خط داره)(متوجه نشده هنوز)
+چیزی نشده زدی حاملم کردی
بچه برات چیزی نیست
تهیونگ که تازه متوجه موقعیت شده بود و تعجب کرده بود
+الان من چیکار کنم
تکلیف بچه چی میشه
زندگیم چی میشه (با گریه)
ادامه ویو تهیونگ
باورم نمیشد یوری حامله بود
خیلی خوشحال بودم همیشه وقتی میگفتن حس پدر شدن
خیلی لذت بخشه باورم نمیشد الان
حسشو درک میکنم
رفتم یوری و بغل کردم و اونم
خودشو تو بغلم انداخت و فقط داشت گریه میکرد
_ اشکال نداره پیش میاد آروم باش
بچرو نگه میداریم و زندگیمونو میکنیم دنیا که تموم نشده
+چطوری بچرو بدون عشق پدر و مادر بزرگ کنیم
_ بزرگش میکنیم نترس
+تو که هیچ وقت خونه نیستی
چجوی میخوای برای
بچت پدری کنی
زندگیش خرابمیشه میفهمی
_قول میدم حواسم بهش باشه براش کم نمیزارم
.............
(بچه ها من میخواستم اسمات و بنویسم ولی چون معرفی وانشات الکی حذف شد پشیمون شدم)
شکمم یکم بزرگ شده بود
حالم هر روز بد بود
مطمعن بودم حاملم
ولی نمیخواستم باور کنم
رفتم بیبی چک خریدم
و تست و انجام دادم
دو تا خط شد
شنیده بودم اینا خطا هم دارن
برا همین یه بار دیگه امتحان کردم
بازم دوتا خط شد
نمیدونستم چیکار کنم
من که فهمیده بودم حاملم چرا
اینقد تعجب کردم
نمیدونستم خوشحال باشم
یا گریه کنم
من هنوز برای بچه دار شدن
خیلی کوچیک بودم
نمیخواستم زندگی یه بچرو خراب کنم
آیندش چی میشد
اگه از تهیونگ یه دفعه ای جدا بشم چی
زندگی اون بچه چی میشه
حالم از هر روز بدتر شده بود
تهیونگم خونه نبودم
تنها کاری که تونستم بکنم زنک
زدن به تهیونگ بود
+میشه بیای خونه (بی حال)
_ چی شده
+الان نمی تونم توضیح بدم بیا فقط حالم بده
_ اومدم
ویو تهیونگ
یوری زنگ زد و گفت حالش بده ترسیدم چیریش شده باشه
برا همین خودمو
سریع به خونه رسوندم رمز درو زدم و
رفتم تو خونه
یوری تو پزیرایی بود
سرشو بین دستاش گرفته بود و گریه میکرد
نگران شدم
شاید اتفاقی افتاده باشه
_ چی شده
(یوری بیبی چک و نشون میده)
+ببین چیکار کردی
حالا من چیکار کنم
_ چیزی نشده که فقط بیبی چک دوتا خط داره)(متوجه نشده هنوز)
+چیزی نشده زدی حاملم کردی
بچه برات چیزی نیست
تهیونگ که تازه متوجه موقعیت شده بود و تعجب کرده بود
+الان من چیکار کنم
تکلیف بچه چی میشه
زندگیم چی میشه (با گریه)
ادامه ویو تهیونگ
باورم نمیشد یوری حامله بود
خیلی خوشحال بودم همیشه وقتی میگفتن حس پدر شدن
خیلی لذت بخشه باورم نمیشد الان
حسشو درک میکنم
رفتم یوری و بغل کردم و اونم
خودشو تو بغلم انداخت و فقط داشت گریه میکرد
_ اشکال نداره پیش میاد آروم باش
بچرو نگه میداریم و زندگیمونو میکنیم دنیا که تموم نشده
+چطوری بچرو بدون عشق پدر و مادر بزرگ کنیم
_ بزرگش میکنیم نترس
+تو که هیچ وقت خونه نیستی
چجوی میخوای برای
بچت پدری کنی
زندگیش خرابمیشه میفهمی
_قول میدم حواسم بهش باشه براش کم نمیزارم
.............
(بچه ها من میخواستم اسمات و بنویسم ولی چون معرفی وانشات الکی حذف شد پشیمون شدم)
۱۰.۲k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.