part . 3
مادرش با دیدن لورین داغ دلش داغ تر شد و دوباره گریه ی کمی آروم شدش شدید شد
لورن با ناراحتی از کنار مادرش بلند شد و به لورین اشاره کرد که باهم به اتاق خواب برن
به محض ورودشون به اتاق،لورین
چانگمین و دید که سریع تلفنشو قطع کرد و با لبخند فیکی به سمتشون اومد
چانگمین : اوه لورین واقعا واسه اتفاقی که افتاده متاسفام من همه ی تلاشم میکنم تا این قضیه رو درست کنم
لورین کمی چپ چپ به چانگمین نگاه کرد و بعدش گفت
لورین : آخه دکتر قلبی چجوری واسه یه پرونده ی قتل میتونی کمک کنی ؟
لورن که دید اگر یکم بیشتر بگذره دوباره بین لورین و چانگمین دعوا میشه چانگمین و به زور به بهونه ی آروم کردن مادرش به پذیرایی فرستاد
بعد از رفتن چانگمین لورن در اتاق و بست و به سمت لورین که رو تخت بهم ریخته نشسته بود و به دیوار روبه روش خیره شد بود رفتلورن کنارش نشست و با نفس عمیقی سعی کرد بغض دوباره بیدار شدشو مهار کنه
لورن : خب...خب پلیسا گفتن که اون مرتکب قتل شده و...و باید برش گردونن کره چون اون...اونجا اتفاق افتاده .
لورن سرشو پایین انداخت و با بغض نفس عمیق دیگه ای کشید
لورین نگاهی به خواهرش کرد
میدونست که پدرشون برای لورن خیلی مهمه
لورن در تمام زندگیش پدرشو الگوی زندگیش قرار داده بود و میدونست که این اتفاق براش سخته
از رو تخت بلند شد و لبخند بی جونی زد
لورین : درستش میکنم لورن بهت قول میدم....
چنل سروشمون https://splus.ir/mmrosi
لورن با ناراحتی از کنار مادرش بلند شد و به لورین اشاره کرد که باهم به اتاق خواب برن
به محض ورودشون به اتاق،لورین
چانگمین و دید که سریع تلفنشو قطع کرد و با لبخند فیکی به سمتشون اومد
چانگمین : اوه لورین واقعا واسه اتفاقی که افتاده متاسفام من همه ی تلاشم میکنم تا این قضیه رو درست کنم
لورین کمی چپ چپ به چانگمین نگاه کرد و بعدش گفت
لورین : آخه دکتر قلبی چجوری واسه یه پرونده ی قتل میتونی کمک کنی ؟
لورن که دید اگر یکم بیشتر بگذره دوباره بین لورین و چانگمین دعوا میشه چانگمین و به زور به بهونه ی آروم کردن مادرش به پذیرایی فرستاد
بعد از رفتن چانگمین لورن در اتاق و بست و به سمت لورین که رو تخت بهم ریخته نشسته بود و به دیوار روبه روش خیره شد بود رفتلورن کنارش نشست و با نفس عمیقی سعی کرد بغض دوباره بیدار شدشو مهار کنه
لورن : خب...خب پلیسا گفتن که اون مرتکب قتل شده و...و باید برش گردونن کره چون اون...اونجا اتفاق افتاده .
لورن سرشو پایین انداخت و با بغض نفس عمیق دیگه ای کشید
لورین نگاهی به خواهرش کرد
میدونست که پدرشون برای لورن خیلی مهمه
لورن در تمام زندگیش پدرشو الگوی زندگیش قرار داده بود و میدونست که این اتفاق براش سخته
از رو تخت بلند شد و لبخند بی جونی زد
لورین : درستش میکنم لورن بهت قول میدم....
چنل سروشمون https://splus.ir/mmrosi
۴.۳k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.