فیک 《 نباید اینطوری میشد 》
فیک 《 نباید اینطوری میشد 》
P*3*
_حالا هرچی
+بیا صبحونه بخوریم
_باشه
صبحونمونو خوردیم شوگا رفت رو کاناپه نشست و با گوشیش ور میرفت منم داشتم ظرفا رو جمع میکردم که گوشی شوگا زنگ خورد رفت بیرون تا جواب بده
بعد چند دقیقه برگشت پرسیدم
_کی بود
+یکی از همکارام
_آها...................میای بریم بیرون ؟
+کجا؟
_ساحل
+باشه برو حاضر شو
رفتم یه لباس خوشگل بر داشتم پوشیدم شوگا هم یه لباس پوشید
رفتیم و سوار ماشین شدیم و به سمت دریا حرکت کردیم
وقتی رسیدیم رفتیم و یجا نشستیم
دریا آرامش عجیبی داشت
همینجوری غرق افکارم بودم که احساس کردم آب روی صورتم پاشیده شد چشمامو باز کردم
بله شوگا داشت روم آب میریخت
_یاااااا
+(خنده)
_نخند
+(بازم خندید)
_که اینطوریه؟
پاشدم دستش رو گرفتم
میخواستم پرتش کنم تو آب چون اون زورش بیشتر بود منو پرت کرد
_یاااااااا نکن دیگه
+باشه بیا بریم (خنده)
_خیلی بدی
+بیا حالا قهر نکن
دستش رو گرفتم و یهویی پرتش کردم تو آب
_هه نقشم گرفت
+ باشه دیگه بیا بریم داره شب میشه
_بریم
سوار ماشین شدیم
وقتی به خونه رسیدیم دوباره گوشی شوگا زنگ خورد رفت تا جواب بده منم رفتم لباسامو عوض کنم
لباسام رو عوض کردم اومدم پایین دیدم شوگا داره شام حاضر میکنه گفتم یکم روش کرم بریزم
رفتم پشتش میخواستم بترسونمش و یهویی جیغ زدم گه با چهره پوکر برگشت نگام کردم
+چته مگه مرض داری جیغ میزنی
_میخواستم بترسونمت
+بیا شام حاضره
شام خوردیم و رفتیم بخوابیم
(ویو فردا صبح)
..........
#سناریو
#اسمات
#تک_پارتی
#فیک
P*3*
_حالا هرچی
+بیا صبحونه بخوریم
_باشه
صبحونمونو خوردیم شوگا رفت رو کاناپه نشست و با گوشیش ور میرفت منم داشتم ظرفا رو جمع میکردم که گوشی شوگا زنگ خورد رفت بیرون تا جواب بده
بعد چند دقیقه برگشت پرسیدم
_کی بود
+یکی از همکارام
_آها...................میای بریم بیرون ؟
+کجا؟
_ساحل
+باشه برو حاضر شو
رفتم یه لباس خوشگل بر داشتم پوشیدم شوگا هم یه لباس پوشید
رفتیم و سوار ماشین شدیم و به سمت دریا حرکت کردیم
وقتی رسیدیم رفتیم و یجا نشستیم
دریا آرامش عجیبی داشت
همینجوری غرق افکارم بودم که احساس کردم آب روی صورتم پاشیده شد چشمامو باز کردم
بله شوگا داشت روم آب میریخت
_یاااااا
+(خنده)
_نخند
+(بازم خندید)
_که اینطوریه؟
پاشدم دستش رو گرفتم
میخواستم پرتش کنم تو آب چون اون زورش بیشتر بود منو پرت کرد
_یاااااااا نکن دیگه
+باشه بیا بریم (خنده)
_خیلی بدی
+بیا حالا قهر نکن
دستش رو گرفتم و یهویی پرتش کردم تو آب
_هه نقشم گرفت
+ باشه دیگه بیا بریم داره شب میشه
_بریم
سوار ماشین شدیم
وقتی به خونه رسیدیم دوباره گوشی شوگا زنگ خورد رفت تا جواب بده منم رفتم لباسامو عوض کنم
لباسام رو عوض کردم اومدم پایین دیدم شوگا داره شام حاضر میکنه گفتم یکم روش کرم بریزم
رفتم پشتش میخواستم بترسونمش و یهویی جیغ زدم گه با چهره پوکر برگشت نگام کردم
+چته مگه مرض داری جیغ میزنی
_میخواستم بترسونمت
+بیا شام حاضره
شام خوردیم و رفتیم بخوابیم
(ویو فردا صبح)
..........
#سناریو
#اسمات
#تک_پارتی
#فیک
۱۵.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.