قمار؟! p7
ویو ا.ت
من ازشون میترسم ولی بازم اگه بخوان جیزی بگن حاظر جوابی میکنم وایی چیکار کنم اگه گوشیم رو بگیرن ؟ دلم برای مامان بزرگ و میا تنگ شده واییییییییییی غذای برفی رو ندادم
کیفش رو گشت که دید غذای برفی تموم شده
ا.ت: وایی برفی گشنمه صبح یکم شیر آوردی همونه عیب نداره میرم از اجوما بگیرم همینجا بشین جایی نری ها
ا.ت بدو بدو از پله ها پایین رفت که دید برفی هم داره میاد پیشش یهو برفی ماش لیز خورد و پرت شد ولی ا.ت گرفتتش و تعادل خودش رو از دست داد که محکم پرت شد
دقیقا همون لحظه کوک و تهیونگ و جیمین داشتن میرفتن بالا به کارشون برسن
کوک: ا.ت خوبی ؟
ا.ت: ب..ب..بله
کوک: احمق چرا حواست نیس آخه
ا.ت:اونوقت برفی کوچولو دردش میگرفت خب
تهیونگ: از دست این میتونی پاشی
ا.ت: ا..ا..اره شما ب..ب..برید
کوک: بعد کارت بیا تو اتاقم
ا.ت:چ..چشم
اونا داشتن میرفتن بالا و ا.ت اومد پاشه که از درد پاش دوباره افتاد
کوک: نمیتونی پاشی مگنه
ا.ت: نمی..نمیتونم پاشم هققق(گریه کرد)
تهیونگ: چرا گریه میکنی؟
ا.ت: چو..چون پام درد میکنه و ارنجم و کتفم میسوزه اییی هقققق
کوک اومد براید استایل بغلش کرد و برد اتاق خودش ا.ت تعجب کرده بود که چرا بغلش کرده تو اتاق خود ا.ت نبرده که کوک زنگ زد دکتر بیاد
دکتر اومد و پای ا.ت رو ماینه کرد
دکتر: چیزی نیس یکم ضرب دیده تا پس فردا خوب میشه فقط راه نرو که بدتر بشه حالا بده ارنجت رو ببینم
آرنج ا.ت زخم شده بود
دکتر براش بست
دکتر: کتفت روبده ماینه کنم
ا.ت: نه.. نه اونوقت باید لباسم رو دربیارم نمیخواد
کوک: بده زخمت رو ببنده
ا.ت: نمیخوام
نمیذاشت دکتر ماینه کنه
(خب بچه حق داره اونوقت باید جلوی اونهمه آدم لباس دربیاره )
دکتر: شاید زخمش عمیق باشه
ا.ت: خب خجالت میکشم آخه هیچ پسری دست به بدنم نزده
کوک و بقیه تعجب کردن
دکتر: خب من دکترم آخه
ا.ت: دکتر باشی چه ربطی داره بازم یه پسری
کوک: وایی خسته شدم
به تهیونگ و جیمین گقت برن بیرون تا ا.ت خجالت نکشه اونا هم رفتن بیرون بعد رفت نزدیک ا.ت و لباسش رو در آورد بزور(هی هی نیم تنه داره از زیر)
دکتر اومد ماینه کنه که ا.ت چون درد داشت هعی تکون میخورد پس کوک اومد از پشت ا.ت رو گرفت و دکتر کارش رو میکرد
ا.ت: ایییییییی دکتررر درد ...درد..داره اخخخخخخخ
دکتر: الان تموم میشه زخمش یکم عمیق بوده چرا حواست نبود آخه
یهو دکتر کبودی های بدن ا.ت رو دید و به کوک نگاه کرد
دکتر: ا.ت چند وقته اینجایی؟
ا.ت: فکر کنم ۵ ساعته
دکتر: کتک خوردی؟
ا.ت: نه مگه چیکار کردم خب حواسم نبود افتادم
کوک: چرا اینو پرسیدی دکتر ؟
دکتر: آخه کبودی ها
کوک اومد جلو و دید بدن ا.ت چقدر کبوده
ا.ت هم خجالت کشید و سرش رو انداخت
کوک:کی اینکارو کرده؟(عصبی)
ا.ت: .......
جا نداره بنویسم
من ازشون میترسم ولی بازم اگه بخوان جیزی بگن حاظر جوابی میکنم وایی چیکار کنم اگه گوشیم رو بگیرن ؟ دلم برای مامان بزرگ و میا تنگ شده واییییییییییی غذای برفی رو ندادم
کیفش رو گشت که دید غذای برفی تموم شده
ا.ت: وایی برفی گشنمه صبح یکم شیر آوردی همونه عیب نداره میرم از اجوما بگیرم همینجا بشین جایی نری ها
ا.ت بدو بدو از پله ها پایین رفت که دید برفی هم داره میاد پیشش یهو برفی ماش لیز خورد و پرت شد ولی ا.ت گرفتتش و تعادل خودش رو از دست داد که محکم پرت شد
دقیقا همون لحظه کوک و تهیونگ و جیمین داشتن میرفتن بالا به کارشون برسن
کوک: ا.ت خوبی ؟
ا.ت: ب..ب..بله
کوک: احمق چرا حواست نیس آخه
ا.ت:اونوقت برفی کوچولو دردش میگرفت خب
تهیونگ: از دست این میتونی پاشی
ا.ت: ا..ا..اره شما ب..ب..برید
کوک: بعد کارت بیا تو اتاقم
ا.ت:چ..چشم
اونا داشتن میرفتن بالا و ا.ت اومد پاشه که از درد پاش دوباره افتاد
کوک: نمیتونی پاشی مگنه
ا.ت: نمی..نمیتونم پاشم هققق(گریه کرد)
تهیونگ: چرا گریه میکنی؟
ا.ت: چو..چون پام درد میکنه و ارنجم و کتفم میسوزه اییی هقققق
کوک اومد براید استایل بغلش کرد و برد اتاق خودش ا.ت تعجب کرده بود که چرا بغلش کرده تو اتاق خود ا.ت نبرده که کوک زنگ زد دکتر بیاد
دکتر اومد و پای ا.ت رو ماینه کرد
دکتر: چیزی نیس یکم ضرب دیده تا پس فردا خوب میشه فقط راه نرو که بدتر بشه حالا بده ارنجت رو ببینم
آرنج ا.ت زخم شده بود
دکتر براش بست
دکتر: کتفت روبده ماینه کنم
ا.ت: نه.. نه اونوقت باید لباسم رو دربیارم نمیخواد
کوک: بده زخمت رو ببنده
ا.ت: نمیخوام
نمیذاشت دکتر ماینه کنه
(خب بچه حق داره اونوقت باید جلوی اونهمه آدم لباس دربیاره )
دکتر: شاید زخمش عمیق باشه
ا.ت: خب خجالت میکشم آخه هیچ پسری دست به بدنم نزده
کوک و بقیه تعجب کردن
دکتر: خب من دکترم آخه
ا.ت: دکتر باشی چه ربطی داره بازم یه پسری
کوک: وایی خسته شدم
به تهیونگ و جیمین گقت برن بیرون تا ا.ت خجالت نکشه اونا هم رفتن بیرون بعد رفت نزدیک ا.ت و لباسش رو در آورد بزور(هی هی نیم تنه داره از زیر)
دکتر اومد ماینه کنه که ا.ت چون درد داشت هعی تکون میخورد پس کوک اومد از پشت ا.ت رو گرفت و دکتر کارش رو میکرد
ا.ت: ایییییییی دکتررر درد ...درد..داره اخخخخخخخ
دکتر: الان تموم میشه زخمش یکم عمیق بوده چرا حواست نبود آخه
یهو دکتر کبودی های بدن ا.ت رو دید و به کوک نگاه کرد
دکتر: ا.ت چند وقته اینجایی؟
ا.ت: فکر کنم ۵ ساعته
دکتر: کتک خوردی؟
ا.ت: نه مگه چیکار کردم خب حواسم نبود افتادم
کوک: چرا اینو پرسیدی دکتر ؟
دکتر: آخه کبودی ها
کوک اومد جلو و دید بدن ا.ت چقدر کبوده
ا.ت هم خجالت کشید و سرش رو انداخت
کوک:کی اینکارو کرده؟(عصبی)
ا.ت: .......
جا نداره بنویسم
۱۱.۹k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.