فیک کوک ( رز سیاه) p³⁴
از زبان ا/ت :
جونگ کوک بهم با اخم نگاه کرد و گفت : حالا من شدم مهمون.. (با این قیافه 🤨 )
رفتم گونشو اروم بوسیدمو گفتم : نخیرم تو قلب منی بایدم پیشم باشی مهمونم نیستی
شوگا گفت : یا ا/ت شی بیا گشنمه غذا می خواممممم
گفتم : ای کارد بخوره به اون شکمت هنوز لباس تنمه...دنبالمم که نیومدی چی می خوای؟؟( نسبتن بلند )
شوگا گفت : خب خواب بودم!
رفتم طبقه بالا و یه لباس راحت پوشیدم و اومدم پایین و دیدم شوگا چنتا از لباسای خودشو داده به جونگ کوک و نشستن رو مبل
جونگ کوک گفت : خب یه فیلم ببینیم؟
شوگا گفت : اره من موافقم.
رفتم نشستم پیششون که شوگا گفت : شامه من کو؟
بلند شدم و گفتم : ای خدا منو بکش راحت شم ( با این قیافه 😮💨)
جونگ کوک خندید و رفتم آشپزخونه دیدم داره فیلم میبیننو میخندن .. بعد من اینجا دارم مثل چی کار میکنم 🗿
( 1 ساعت بعد )
شوگا رفت سرویس بهداشتی و منم غذام آماده بود.
دیدم یکی دستشو دور کمرم حلقه کرد.. کوک بود.
در گوشم گفت : چی کار کردی جئون ا/ت؟
گفتم : از کی تاحالا جئون ا/ت شدم خبر ندارم؟
گفت : تا پیشه منی جئون ا/ت هستی و خواهی بود!
یکم دلم خواست کرم بریزم برای همین برگشتم سمتش و دستشو از دور کمرم برداشت و چشم تو چشم شدیم.
گفتم : هوممم... شایدم تا تو برام عروسی بگیری.. یکی دیگه گرفتم!!!
گفت : که اینطور! به همین خیال باش... جــــئـــون ا/ت!
یهو دیدم شوگا اومد و گوش جونگ کوکو گرفت و پیچوند..
جونگ کوک گفت : هووو چته مرتیکهههه
شوگا که هنوز گوشه کوک رو پیچونده بود گفت : تو قلط میکنی خواهر منو با خودت ببری!!
جونگ کوک گفت : آیییی ول کن بابا...
شوگا گفت : اگه ا/ت رو با خودت ببری من چجوری ناهار و شام بخورم هاااا... ( بچم ا/ت ضایع شد 😂👍)
یهو لبخندم از بین رفت و رفتم گوش شوگارو پیچوندم و گفتم : ای قدر نشناس تو منو برای شام و ناهار می خوای ها؟؟؟بعدشم تو غلط میکنی گوش شوهر منو میپیچونی 😠
جونگ کوک خندید و گفت : دیدی گفت شوهرم
بهش یه لبخند زدم و شوگا رو ول کردم و گفت : آییی کندی گوشمو
۰۰۰۰۰
خب دوست داشتی؟ 🤨
I love you
I love you ♡:))) 💜🖤
⛧ ◉━━━━──── ↻⇆
◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ⛧
تو فکر غمگین کردنشم ولی هیچ نگران نباشید اخرش به خوبی تموم میشه چون فیکی که بد تموم شه نمیدوستم🤌😂
جونگ کوک بهم با اخم نگاه کرد و گفت : حالا من شدم مهمون.. (با این قیافه 🤨 )
رفتم گونشو اروم بوسیدمو گفتم : نخیرم تو قلب منی بایدم پیشم باشی مهمونم نیستی
شوگا گفت : یا ا/ت شی بیا گشنمه غذا می خواممممم
گفتم : ای کارد بخوره به اون شکمت هنوز لباس تنمه...دنبالمم که نیومدی چی می خوای؟؟( نسبتن بلند )
شوگا گفت : خب خواب بودم!
رفتم طبقه بالا و یه لباس راحت پوشیدم و اومدم پایین و دیدم شوگا چنتا از لباسای خودشو داده به جونگ کوک و نشستن رو مبل
جونگ کوک گفت : خب یه فیلم ببینیم؟
شوگا گفت : اره من موافقم.
رفتم نشستم پیششون که شوگا گفت : شامه من کو؟
بلند شدم و گفتم : ای خدا منو بکش راحت شم ( با این قیافه 😮💨)
جونگ کوک خندید و رفتم آشپزخونه دیدم داره فیلم میبیننو میخندن .. بعد من اینجا دارم مثل چی کار میکنم 🗿
( 1 ساعت بعد )
شوگا رفت سرویس بهداشتی و منم غذام آماده بود.
دیدم یکی دستشو دور کمرم حلقه کرد.. کوک بود.
در گوشم گفت : چی کار کردی جئون ا/ت؟
گفتم : از کی تاحالا جئون ا/ت شدم خبر ندارم؟
گفت : تا پیشه منی جئون ا/ت هستی و خواهی بود!
یکم دلم خواست کرم بریزم برای همین برگشتم سمتش و دستشو از دور کمرم برداشت و چشم تو چشم شدیم.
گفتم : هوممم... شایدم تا تو برام عروسی بگیری.. یکی دیگه گرفتم!!!
گفت : که اینطور! به همین خیال باش... جــــئـــون ا/ت!
یهو دیدم شوگا اومد و گوش جونگ کوکو گرفت و پیچوند..
جونگ کوک گفت : هووو چته مرتیکهههه
شوگا که هنوز گوشه کوک رو پیچونده بود گفت : تو قلط میکنی خواهر منو با خودت ببری!!
جونگ کوک گفت : آیییی ول کن بابا...
شوگا گفت : اگه ا/ت رو با خودت ببری من چجوری ناهار و شام بخورم هاااا... ( بچم ا/ت ضایع شد 😂👍)
یهو لبخندم از بین رفت و رفتم گوش شوگارو پیچوندم و گفتم : ای قدر نشناس تو منو برای شام و ناهار می خوای ها؟؟؟بعدشم تو غلط میکنی گوش شوهر منو میپیچونی 😠
جونگ کوک خندید و گفت : دیدی گفت شوهرم
بهش یه لبخند زدم و شوگا رو ول کردم و گفت : آییی کندی گوشمو
۰۰۰۰۰
خب دوست داشتی؟ 🤨
I love you
I love you ♡:))) 💜🖤
⛧ ◉━━━━──── ↻⇆
◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ⛧
تو فکر غمگین کردنشم ولی هیچ نگران نباشید اخرش به خوبی تموم میشه چون فیکی که بد تموم شه نمیدوستم🤌😂
۸.۸k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.