ادامہ سناریو ایتاچی☆
ادامہ سناریو ایتاچی☆
سرخ شدی*
تو : ب....باشہ
پرنسسی بغلت کرد و بردت توی اتاق و گذاشتت روی تخت* روت خیمہ زد و دوبارہ لباتو بوسید* زبونشو وارد دھنت کرد* دستتو فرو کردی لای موھاش و ھمراھیش میکردی* ھمزمان شروع کرد بہ درآوردن لباسات* ازت جدا شد و کامل لباسای تو و خودشو درآورد* روت خیمہ زد و روی گردن و سینہ ھات مارک گذاشت* سینہ ی سمت راستتو میخورد و اون یکی رو آروم فشار میداد* سرخ بودی و لبتو گاز گرفتہ بودی* وقتی از سینہ ھات سیر شد عضوشو روی پوسیت میکشید* وقتی تحریک شدی پاھاتو گذاشت روی شونہ ھاش و عضوشو واردت کرد*
تو : عاح....ایتاچی...خیلی بزرگہ
ایتاچی : ھیششش
عضوشو تا آخر واردت کرد* آروم ولی عمیق ضربہ میزد* کم کم سرعت ضربہ ھاشو بیشتر کرد و عاح و نالہ ھای توام بلند شد* یہ ضربہ ی عمیق زد کہ خورد بہ جای حساست* سرخ شدی*
تو : ایتاچی....محکم تر
با اشتیاق محکم و عمیق داخلت میکوبید و لذت میبرد* بعد از نیم ساعت ارضا شد و اسپرمشو داخلت خالی کرد*
تو : عاح....خیلی داغہ
لباتو بوسید* انگشتاشو کرد لای انگشتات* آروم ازت جدا شد*
ایتاچی : قول میدم دیگہ ھیچوقت دست روت بلند نکنم و باھات سرد نباشم
تو : خیلی دوست دارم مرد من
لبخند زد*
ایتاچی : من بیشتر فرشتہ ی زیبای من
سرخ شدی*
تو : ب....باشہ
پرنسسی بغلت کرد و بردت توی اتاق و گذاشتت روی تخت* روت خیمہ زد و دوبارہ لباتو بوسید* زبونشو وارد دھنت کرد* دستتو فرو کردی لای موھاش و ھمراھیش میکردی* ھمزمان شروع کرد بہ درآوردن لباسات* ازت جدا شد و کامل لباسای تو و خودشو درآورد* روت خیمہ زد و روی گردن و سینہ ھات مارک گذاشت* سینہ ی سمت راستتو میخورد و اون یکی رو آروم فشار میداد* سرخ بودی و لبتو گاز گرفتہ بودی* وقتی از سینہ ھات سیر شد عضوشو روی پوسیت میکشید* وقتی تحریک شدی پاھاتو گذاشت روی شونہ ھاش و عضوشو واردت کرد*
تو : عاح....ایتاچی...خیلی بزرگہ
ایتاچی : ھیششش
عضوشو تا آخر واردت کرد* آروم ولی عمیق ضربہ میزد* کم کم سرعت ضربہ ھاشو بیشتر کرد و عاح و نالہ ھای توام بلند شد* یہ ضربہ ی عمیق زد کہ خورد بہ جای حساست* سرخ شدی*
تو : ایتاچی....محکم تر
با اشتیاق محکم و عمیق داخلت میکوبید و لذت میبرد* بعد از نیم ساعت ارضا شد و اسپرمشو داخلت خالی کرد*
تو : عاح....خیلی داغہ
لباتو بوسید* انگشتاشو کرد لای انگشتات* آروم ازت جدا شد*
ایتاچی : قول میدم دیگہ ھیچوقت دست روت بلند نکنم و باھات سرد نباشم
تو : خیلی دوست دارم مرد من
لبخند زد*
ایتاچی : من بیشتر فرشتہ ی زیبای من
۶۱۷
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.