پارت ۲۰فصل ۲
نیلا ویو*
از اخرین باری که بیرون اومدم خیلی وقته میگذره... میدونم جین خیلی حواسش بهم هست و باهام مهربونه... اما چرا؟ کدوم مافیایی یک دفعه اینقد با یک نفر صمیمی میشه و اونو به عنوان نیروی ویژه ارتشش میزاره؟... شاید بگین کوک هم باهام مهربون بود.. اما اون قضیش فرق میکرد... اون مجبور بود...
&زودباش بریم
+اعا.. اره بریم بریم
و رسیدن پارک...
+چه هوای خوبیه
&اره دو نفرس
+واقعا *خنده
&چرا میخندی؟ من جدی گفتم
+یعنی چی؟
&خب بخوام راستش رو بگم...
یک دفعه یه دسته گل از پشتش در اورد...
&عاشقتم...
+شوخی نکن باهام..
&شوخی نیست... تو قلب منو تصاحب کردی...
+جین... منم دوست دارم
نمیدونم چطور یهو منم قلبم تند تند زد.. درسته همیشه به چشم برادری نگاش میکردم... ولی این دفعه به چشم یه کسی که ایندمو کنارش بسازم نگاه کردم... اره این خودشه.. همونی که منتظر بودم... بلاخره اومد... زندگی بلخره داری روی خوشتو بهم نشون میدی..
&عشقم پاشو بریم داره سرد میشه..
+باشه..
تو ماشین...
&راستی یادم رفت بهت بگم برای معامله هفته بعد تو باید شرکت کنی.. دیشب با بقیه تیم صحبت کردم و تو شدی جانشین من...
+واقعا؟؟؟
&اره عزیزم
+ممنونمم
&کاری نکردم عزیزم
و رفتن خونه و هرکی تو اتاق خودش خوابید
یک هفته بعد...
&هی کوچولو فرار نکن... بلخره که لبات مال منه*داد و خنده
+ببینیم و تعریف کنیممم
&امشب کارت ساختس کوچولو*خنده😈
+من رفتم
حاضر شدم و رفتم پایین دیدم جین دم در منتظرم وایساده..
+توهم میخوای بیای؟
&من نباید بیام... ولی خواستم تا اخرین لحظه پیشت باشم...
+اها*ناراحت
&ولی از راه برگشت خودم میام دنبالت..
+جدی؟
&اره قشنگم
+باشه.. فعلا.
&خدافظ..
از اخرین باری که بیرون اومدم خیلی وقته میگذره... میدونم جین خیلی حواسش بهم هست و باهام مهربونه... اما چرا؟ کدوم مافیایی یک دفعه اینقد با یک نفر صمیمی میشه و اونو به عنوان نیروی ویژه ارتشش میزاره؟... شاید بگین کوک هم باهام مهربون بود.. اما اون قضیش فرق میکرد... اون مجبور بود...
&زودباش بریم
+اعا.. اره بریم بریم
و رسیدن پارک...
+چه هوای خوبیه
&اره دو نفرس
+واقعا *خنده
&چرا میخندی؟ من جدی گفتم
+یعنی چی؟
&خب بخوام راستش رو بگم...
یک دفعه یه دسته گل از پشتش در اورد...
&عاشقتم...
+شوخی نکن باهام..
&شوخی نیست... تو قلب منو تصاحب کردی...
+جین... منم دوست دارم
نمیدونم چطور یهو منم قلبم تند تند زد.. درسته همیشه به چشم برادری نگاش میکردم... ولی این دفعه به چشم یه کسی که ایندمو کنارش بسازم نگاه کردم... اره این خودشه.. همونی که منتظر بودم... بلاخره اومد... زندگی بلخره داری روی خوشتو بهم نشون میدی..
&عشقم پاشو بریم داره سرد میشه..
+باشه..
تو ماشین...
&راستی یادم رفت بهت بگم برای معامله هفته بعد تو باید شرکت کنی.. دیشب با بقیه تیم صحبت کردم و تو شدی جانشین من...
+واقعا؟؟؟
&اره عزیزم
+ممنونمم
&کاری نکردم عزیزم
و رفتن خونه و هرکی تو اتاق خودش خوابید
یک هفته بعد...
&هی کوچولو فرار نکن... بلخره که لبات مال منه*داد و خنده
+ببینیم و تعریف کنیممم
&امشب کارت ساختس کوچولو*خنده😈
+من رفتم
حاضر شدم و رفتم پایین دیدم جین دم در منتظرم وایساده..
+توهم میخوای بیای؟
&من نباید بیام... ولی خواستم تا اخرین لحظه پیشت باشم...
+اها*ناراحت
&ولی از راه برگشت خودم میام دنبالت..
+جدی؟
&اره قشنگم
+باشه.. فعلا.
&خدافظ..
۴.۸k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.