name: belife
part:25
ا.ت سریع گفت : مشکلی نیست...نامزدمه
اون مرد سریع لبخند خجالتی زد و گفت : اها..ب...بخشید
تهیونگ با چشای جدیش نگاهی به سر تا پای اون مرد کرد و دستش و از روی کمر ا.ت برداشت.
اسانسور سر طبقه 6 ایستاد و بیشتر مردم خارج شدن . با بسته شدن در ا.ت نگاهی به خالی بودن اسانسور کرد و خنده ی بلندی کرد
تهیونگ : جدی منو نامزدت معرفی کردی؟
ا.ت دستش و روی دهنش گذاشت و گفت : نباید اینکارو میکردم؟
تهیونگ یه تای ابروش رو بالا انداخت و گفت : نه اتفاقا...دوسش داشتم
در اسانسور باز شد و تهیونگ سریع بیرون رفت.
ا.ت هم دنبال تهیونگ راه افتاد و بدون توجه به لباسای رنگ و با رنگ اونجا دست تهیونگ رو گرفت.
ا.ت : منم تورو وست دارم
تهیونگ سریع ایستاد و با لبخند به ا.ت که پشت شونه اش از خجالت ایستاده بود کرد و برگشت. بعداز انالیز کردن همه جا سریع برگشت و شونه های ا.ت و گرفت وبه در اتاق پرو چسبوند و لبش رو روی لب ا.ت گذاشت و بوسه کمی روی لباش گذاشت.
ا.ت اروم خندید و گفت : مثل پلیسا سریع انجامش دادی
تهیونگ خنده ای کرد و ا.ت و محکم بغل کرد
تهیونگ : فکر کنم از الان باید بیشتر وقتمو خالی کنم
ا.ت خنده ای کرد و با متوجه شدن اون لباسا سریع ازش جدا شد
ا.ت : واییی...چقدر قشنگهههه
تهیونگ : اره تو برو اونور که مربوط به توعه منم اینور
ا.ت با ذوق سمت لباسا دویید و مشغول نگاه کردنشون شد.
***
.
.
.
.
.
#سناریو#بی_تی_اس#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون#کیواپ#رمان
ا.ت سریع گفت : مشکلی نیست...نامزدمه
اون مرد سریع لبخند خجالتی زد و گفت : اها..ب...بخشید
تهیونگ با چشای جدیش نگاهی به سر تا پای اون مرد کرد و دستش و از روی کمر ا.ت برداشت.
اسانسور سر طبقه 6 ایستاد و بیشتر مردم خارج شدن . با بسته شدن در ا.ت نگاهی به خالی بودن اسانسور کرد و خنده ی بلندی کرد
تهیونگ : جدی منو نامزدت معرفی کردی؟
ا.ت دستش و روی دهنش گذاشت و گفت : نباید اینکارو میکردم؟
تهیونگ یه تای ابروش رو بالا انداخت و گفت : نه اتفاقا...دوسش داشتم
در اسانسور باز شد و تهیونگ سریع بیرون رفت.
ا.ت هم دنبال تهیونگ راه افتاد و بدون توجه به لباسای رنگ و با رنگ اونجا دست تهیونگ رو گرفت.
ا.ت : منم تورو وست دارم
تهیونگ سریع ایستاد و با لبخند به ا.ت که پشت شونه اش از خجالت ایستاده بود کرد و برگشت. بعداز انالیز کردن همه جا سریع برگشت و شونه های ا.ت و گرفت وبه در اتاق پرو چسبوند و لبش رو روی لب ا.ت گذاشت و بوسه کمی روی لباش گذاشت.
ا.ت اروم خندید و گفت : مثل پلیسا سریع انجامش دادی
تهیونگ خنده ای کرد و ا.ت و محکم بغل کرد
تهیونگ : فکر کنم از الان باید بیشتر وقتمو خالی کنم
ا.ت خنده ای کرد و با متوجه شدن اون لباسا سریع ازش جدا شد
ا.ت : واییی...چقدر قشنگهههه
تهیونگ : اره تو برو اونور که مربوط به توعه منم اینور
ا.ت با ذوق سمت لباسا دویید و مشغول نگاه کردنشون شد.
***
.
.
.
.
.
#سناریو#بی_تی_اس#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#ویسگون#کیواپ#رمان
۱۵.۴k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.