پارت 22
چند روز بعد)
طبق معمول رفتم سر میزم نشستمو به کارای عقب موندم رسیدم که دیدم صدا میاد گوشم رو گذاشتم روی درو به صدا گوش میکردم که یهو مین وو از اتاق چانیول اومد بیرون( از دید چانیول ) تو فکر ا / ت بودم که یهو در باز شد و مین وو رو دیدم که اومد تو و نامه ای گذاشت روی میزم و مین وو : چانیول این نامه استفامه من به امید ا / ت دوباره اومدم اینجا ولی دیدم اون با تو قرار میزاره مزاحمش نشدم ... من بهزودی میرم شاید پس فردا .. اومدم بهت بگم مراقب ا / ت باشی نزاری اتفاقی براش بیوفته اون دختر خیلی دل نازکیه من یه بار حماقت کردم و بین اون و خانواده ام که فقط فکر منافع خوشون بودن خانواده ام رو انتخاب کردم و از ا / ت دور شدم تو این حماقت رو نکن بیشتر از اینم مزاحمت نمیشم بعد از اینکه از این در ... رفتم بیرون دیگه منو نمیبینی خوشبخت بشین .چانیول : تمام حرفاتو زدی و منم شنیدم دستش رو میاره جلو و با مین وو دست میده .. نگران نباش من خیلی خوب بلدم ازش محافظت کنم .بعد مین وو رفت درو که باز کرد ا / ت رو دیدم که داشت به حرفامون گوش میکرد و دست مین وو رو گرفت بردش سمت حیاط . ( از دید ا / ت ) ..... هی مین وو من الان باید خودم بفهمم که تو داری میری چرا توی این چند روز هرچی بهت زنگ زدم جوابمو ندادی . مین وو : ا / ت قبل اینکه بیام اینجا رفتم خونتون و با پدر مادرت خدا حافظی کردم سراغت رو گرفتم و گفتن اومدی شرکت منم دیگه اومدم اینجا باهات حداحافظی کنم ... ا / ت من خیلی خوشحالم که دوستی مثل تو دارم ا / ت : معذرت میخوام مین وو ... منم خوشحالم .بعد همو بغل کردیمو اون قرار شد پس فردا بره گفتم میام بدرقت ولی گفت نیا چون اونموقع برام سخته که برم و بهترین دوستم مین وو از شرکت برای همیشه رفت ناخدا گاه گریم گرفت یکم توی کافه تریا موندم و خالی که شدم برگشتم توی اتاق چانیول . چانیول : بالاخره رفت ...وایسا ا / ت تو گریه کردی بخاطر اون پسره .ا / ت : اون اسم داره بله گریه کردم چون بهترین دوستم رفت و من دیگه اونو نمیبینم. چانیول : عزیزم اینو درک میکنم که دوستته .. و اینکه من بابت دیروز مع.... تا اومد حرفش رو تمام کنه یکی صداش زد غریبه :چانی
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
طبق معمول رفتم سر میزم نشستمو به کارای عقب موندم رسیدم که دیدم صدا میاد گوشم رو گذاشتم روی درو به صدا گوش میکردم که یهو مین وو از اتاق چانیول اومد بیرون( از دید چانیول ) تو فکر ا / ت بودم که یهو در باز شد و مین وو رو دیدم که اومد تو و نامه ای گذاشت روی میزم و مین وو : چانیول این نامه استفامه من به امید ا / ت دوباره اومدم اینجا ولی دیدم اون با تو قرار میزاره مزاحمش نشدم ... من بهزودی میرم شاید پس فردا .. اومدم بهت بگم مراقب ا / ت باشی نزاری اتفاقی براش بیوفته اون دختر خیلی دل نازکیه من یه بار حماقت کردم و بین اون و خانواده ام که فقط فکر منافع خوشون بودن خانواده ام رو انتخاب کردم و از ا / ت دور شدم تو این حماقت رو نکن بیشتر از اینم مزاحمت نمیشم بعد از اینکه از این در ... رفتم بیرون دیگه منو نمیبینی خوشبخت بشین .چانیول : تمام حرفاتو زدی و منم شنیدم دستش رو میاره جلو و با مین وو دست میده .. نگران نباش من خیلی خوب بلدم ازش محافظت کنم .بعد مین وو رفت درو که باز کرد ا / ت رو دیدم که داشت به حرفامون گوش میکرد و دست مین وو رو گرفت بردش سمت حیاط . ( از دید ا / ت ) ..... هی مین وو من الان باید خودم بفهمم که تو داری میری چرا توی این چند روز هرچی بهت زنگ زدم جوابمو ندادی . مین وو : ا / ت قبل اینکه بیام اینجا رفتم خونتون و با پدر مادرت خدا حافظی کردم سراغت رو گرفتم و گفتن اومدی شرکت منم دیگه اومدم اینجا باهات حداحافظی کنم ... ا / ت من خیلی خوشحالم که دوستی مثل تو دارم ا / ت : معذرت میخوام مین وو ... منم خوشحالم .بعد همو بغل کردیمو اون قرار شد پس فردا بره گفتم میام بدرقت ولی گفت نیا چون اونموقع برام سخته که برم و بهترین دوستم مین وو از شرکت برای همیشه رفت ناخدا گاه گریم گرفت یکم توی کافه تریا موندم و خالی که شدم برگشتم توی اتاق چانیول . چانیول : بالاخره رفت ...وایسا ا / ت تو گریه کردی بخاطر اون پسره .ا / ت : اون اسم داره بله گریه کردم چون بهترین دوستم رفت و من دیگه اونو نمیبینم. چانیول : عزیزم اینو درک میکنم که دوستته .. و اینکه من بابت دیروز مع.... تا اومد حرفش رو تمام کنه یکی صداش زد غریبه :چانی
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۴۴.۱k
۲۹ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.