دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون🔗⛓️
⛓️🔗 پارت ۴۴🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
بعد اون شب فردا باید میرفتیم مسابقه تیر اندازی بدیم صبح که بلند کوک هم بلند کردم بریم دانشگاه برای مسابقه وقتی داخل دانشگاه شدیم مسابقه دوم داشت شروع میشد اول هم برای پسرا بود و کوک لباساشو عوض کرد تا مسابقه بده منم نشستم تا مسابقه رو ببینم بقیه پسراهم میزدن ولی خب اصلا نزدیک به هدف نبود نوبت به یوریچی شد اونم تیر زد خیلی نزدیک به هدف خورد بعد نوبت تهیونگ شد دخترا شروع کردن به تشویق کردن ولی تنها کسی که من از بین اون دخترا میدیدم یجی بود که با تمام هیجان داشت تهیونگ رو تشویق میکرد منم با لبخند داشتم یجی رو نگاه میکردم دخترم شیطون شده تهیونگ هم زد خیلی نزدیک به هدف و رفت پیش یجی نشست یجی با خوشحالی داشت براش دست میزد بقیه دخترا هم مثل من نشسته بودن تا تشویق کنن ولی من فقط میخواستم کوک رو تشویق کنم وقتی نوبت کوک شد همه دخترا دست زدن برای کوک دخترا: جونگ کوووککک تو میتونیییی (با داد) کوک به من زل زده بود انگار فقط منتظر بود من تشویقش کنم یوری: کوکییییی مطمئنم تو میتونییییی (با داد) کوک ی لبخند خرگوشی زد و گفت کوک: معلومه که میتونم کوچولو یوری:😂 شروع کرد به هدف گرفتن منم زل زده بودم به رگای دستش که زده بود بیرون جوون عجب چیزیه یهو ش.لیک کرد به وسط هدف اووو گ.ه خوردم دیگه سر به سرش نمیزارم😬 اومد نشست منم رفتم رختکن لباس عوض کنم که....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه🌌⛓️
⛓️🔗 پارت ۴۴🔗⛓️
⛓️🤍ویو یوری🤍⛓️
بعد اون شب فردا باید میرفتیم مسابقه تیر اندازی بدیم صبح که بلند کوک هم بلند کردم بریم دانشگاه برای مسابقه وقتی داخل دانشگاه شدیم مسابقه دوم داشت شروع میشد اول هم برای پسرا بود و کوک لباساشو عوض کرد تا مسابقه بده منم نشستم تا مسابقه رو ببینم بقیه پسراهم میزدن ولی خب اصلا نزدیک به هدف نبود نوبت به یوریچی شد اونم تیر زد خیلی نزدیک به هدف خورد بعد نوبت تهیونگ شد دخترا شروع کردن به تشویق کردن ولی تنها کسی که من از بین اون دخترا میدیدم یجی بود که با تمام هیجان داشت تهیونگ رو تشویق میکرد منم با لبخند داشتم یجی رو نگاه میکردم دخترم شیطون شده تهیونگ هم زد خیلی نزدیک به هدف و رفت پیش یجی نشست یجی با خوشحالی داشت براش دست میزد بقیه دخترا هم مثل من نشسته بودن تا تشویق کنن ولی من فقط میخواستم کوک رو تشویق کنم وقتی نوبت کوک شد همه دخترا دست زدن برای کوک دخترا: جونگ کوووککک تو میتونیییی (با داد) کوک به من زل زده بود انگار فقط منتظر بود من تشویقش کنم یوری: کوکییییی مطمئنم تو میتونییییی (با داد) کوک ی لبخند خرگوشی زد و گفت کوک: معلومه که میتونم کوچولو یوری:😂 شروع کرد به هدف گرفتن منم زل زده بودم به رگای دستش که زده بود بیرون جوون عجب چیزیه یهو ش.لیک کرد به وسط هدف اووو گ.ه خوردم دیگه سر به سرش نمیزارم😬 اومد نشست منم رفتم رختکن لباس عوض کنم که....ادامه دارد
حمایت فراموش نشه🌌⛓️
۱۶.۴k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.