𝐀𝐟𝐭𝐞𝐫 𝐡𝐚𝐭𝐞
𝐀𝐟𝐭𝐞𝐫 𝐡𝐚𝐭𝐞
𝐏𝐚𝐫𝐭5
بزور دستمو گرفت و برد داخل یه عمارت بزرگ با کلی خدمتکار انگار مال یه شخص خیلی مهم بود
میونگ:اینجا کجاست(با ترس)
یونگ بعد چند دقیقه جواب نمیده
میونگ:چرا جواب نمیدی منو بزور آوردی اینجا و حتی یه کلمه هم حرف نمیزنی دستم و کشیدم و همونجا وایسادم
یونگ:راه بیا((با داد))
میونگ : نمیام ((داشت گریه میکرد)) وقتی منو تو اتاق حبس کردی انتظار داری فرار نکنم؟واقعا پستی،مگه من چکار باهات کردم که اینجوری رفتار میکنی چراااا؟
از زبون یونگ: رفتم جلو بردمش هولش دادم تو اتاق خودم اومدم بیرون و درو قفل کردم
میونگ:کجا داری میری من اینجا رو نمیشناسم ((با داد))
یونگ:تو همینجا میمونی تا وقتی آدم شی 💔🗿
ببخشید کوتاه بود....
مسخره هم بود اما من گفتم دستام مینویسن و من فکر زیادی نمیکنم🙂
𝐏𝐚𝐫𝐭5
بزور دستمو گرفت و برد داخل یه عمارت بزرگ با کلی خدمتکار انگار مال یه شخص خیلی مهم بود
میونگ:اینجا کجاست(با ترس)
یونگ بعد چند دقیقه جواب نمیده
میونگ:چرا جواب نمیدی منو بزور آوردی اینجا و حتی یه کلمه هم حرف نمیزنی دستم و کشیدم و همونجا وایسادم
یونگ:راه بیا((با داد))
میونگ : نمیام ((داشت گریه میکرد)) وقتی منو تو اتاق حبس کردی انتظار داری فرار نکنم؟واقعا پستی،مگه من چکار باهات کردم که اینجوری رفتار میکنی چراااا؟
از زبون یونگ: رفتم جلو بردمش هولش دادم تو اتاق خودم اومدم بیرون و درو قفل کردم
میونگ:کجا داری میری من اینجا رو نمیشناسم ((با داد))
یونگ:تو همینجا میمونی تا وقتی آدم شی 💔🗿
ببخشید کوتاه بود....
مسخره هم بود اما من گفتم دستام مینویسن و من فکر زیادی نمیکنم🙂
۳.۸k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.