8پارت 12
ته: برق رفت
نشستم سرمو رو پام گذاشتم
من فوبیا مکان کوچک.... دارم
اشک از چشمام پایین میومد
سرم رو پام بود
جیمین کنارم نشست
جیمین: ا. ت داری گریه میکنی
ا. ت: نه
کوک و ته هم کنارم نشستن
ته: ببینمت مغرور
ا. ت: نمیخوام
جیمین: میخوای کوک بزنم آروم شی
خندیدم
کوک😕
کوک: الان چته
ا. ت : هیچی ولم کنین
کوک: شفت
سرمو بالا آوردم
ا. ت: میزنمت صدا بز بدی ها
کوک: باشه باشه آروم باشه
در آسانسور باز رو به اعضا
نامجون : خوبی ا. ت چرا گریه میکنی
ا. ت: هیچی
اشکمو پاک کردم
رفتیم بیرون دور دور
پرش زمانی به 2ماه بعد امروز میخواست با دوستای دختر بیرون برم
همه رفتیم بیرون میخواستم با ماشین شب برگردم
توراه کمپانی بودم که بوم یه با یه ماشین تصادف کردم
ویو جونگ کوک: از بیمارستان به من زنگ زدن که ا. ت تصادف کرد و الان تو کماست به اعضا گفتم همه با عجله رفتیم
جیهوپ از گریه غش کرد
همه داشتیم گریه میکردیم
پرش زمانی به یه هفته بعد
یه هفته بود که ا. ت تو کما بود
امروز از بیمارستان زنگ زدن که بهوش اومد
نشستم سرمو رو پام گذاشتم
من فوبیا مکان کوچک.... دارم
اشک از چشمام پایین میومد
سرم رو پام بود
جیمین کنارم نشست
جیمین: ا. ت داری گریه میکنی
ا. ت: نه
کوک و ته هم کنارم نشستن
ته: ببینمت مغرور
ا. ت: نمیخوام
جیمین: میخوای کوک بزنم آروم شی
خندیدم
کوک😕
کوک: الان چته
ا. ت : هیچی ولم کنین
کوک: شفت
سرمو بالا آوردم
ا. ت: میزنمت صدا بز بدی ها
کوک: باشه باشه آروم باشه
در آسانسور باز رو به اعضا
نامجون : خوبی ا. ت چرا گریه میکنی
ا. ت: هیچی
اشکمو پاک کردم
رفتیم بیرون دور دور
پرش زمانی به 2ماه بعد امروز میخواست با دوستای دختر بیرون برم
همه رفتیم بیرون میخواستم با ماشین شب برگردم
توراه کمپانی بودم که بوم یه با یه ماشین تصادف کردم
ویو جونگ کوک: از بیمارستان به من زنگ زدن که ا. ت تصادف کرد و الان تو کماست به اعضا گفتم همه با عجله رفتیم
جیهوپ از گریه غش کرد
همه داشتیم گریه میکردیم
پرش زمانی به یه هفته بعد
یه هفته بود که ا. ت تو کما بود
امروز از بیمارستان زنگ زدن که بهوش اومد
۲۶.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.