پارت 10
پارت 10
دمتر اومد بالا سرم و یچیزایی و چک کرد و گفت
دکتر: ا/ت تو خیلی دختر قوی هستی همیشه همینجوری بمون
ا/ت:(با صدای ضعیف) ممنون
دکتر: درد که نداری؟
ا/ت: سرن درد میکنه
دکتر: بخواطر اینکه ضربه دیده
الان بهت مسکن میزنم خوب شی
ا/ت: ممنون
و خوابت میبره
تهیونگ:
دکتر اومد و درباره وضعیت ا/ت گفت
دکتر: چون سرش ضربه دیده و الان درد داشت و مسکن زدم خوابش برد
میتونن مرخص شن
تهیونگ: ممنون
میبرنت تو یکی از اتاقای بیمارستان و کم کم از خواب پامیشی و ارباب و جلوت میبینی
تهیونگ: پاشو لباساتو بپوش میریم خونه
ا/ت: ولی من الذن نمیتونم سرم درد میکنه
تهیونگ: دیگه اینش به من مربوط نیس بیرون منتظرم
ا/ت:
سرم درد میکرد و ارباب رفت بیروت
پوففف حالا چیکار کنم با این وضع لباس بپوشم
پامیشیو و نیری لباس و میپوشی
و میری بیرون
ا/ت: پس ارباب کو
گفت بیرون منتظره
شاید رفته بیرون بیمارستان
میری بیرون و نبود!
نکنه رفته حالا چطوری برگردممم
داشتی میرفتی طرف در مه بری بیرون و ارباب و میبینی
تهیونگ: بیا بشین
میری و عقب میشینی
میرین خونه داشتی پیاده میشدی سر گیجه گرفتی و داشتی میوفتادی که ارباب میگیرتت
تهیونگ: حواست کو
ا/ت: سرگیجه گرفتم حواسم نبود
تانو از راه میرسه
تانو:ا/ت ا/ت خوش اومدی خیلی نگارانت بودم
ا/ت: مم.... ممنون
میاد و اروم اروم میبرتت تو اتاقت و میخوابی رو تخت
و تانو میره
تهیونگ: داشتم میرفتم اتاقم تانو رو دیدم
تهیونگ: تانو بیا اینجا
تانو: بله ارباب
تهیونگ: دکتر گفت که این دارو هارو به ا/ت بدی.....
تانو:چشم
تهیونگ:
میرم تو اتاقم و این دختره اینجاست که اه رو تخت مثل خرس باز شده ا/ت یه گوشه تخت و میگرفت
خبر خوش
شرط نداریم🗿💕
دمتر اومد بالا سرم و یچیزایی و چک کرد و گفت
دکتر: ا/ت تو خیلی دختر قوی هستی همیشه همینجوری بمون
ا/ت:(با صدای ضعیف) ممنون
دکتر: درد که نداری؟
ا/ت: سرن درد میکنه
دکتر: بخواطر اینکه ضربه دیده
الان بهت مسکن میزنم خوب شی
ا/ت: ممنون
و خوابت میبره
تهیونگ:
دکتر اومد و درباره وضعیت ا/ت گفت
دکتر: چون سرش ضربه دیده و الان درد داشت و مسکن زدم خوابش برد
میتونن مرخص شن
تهیونگ: ممنون
میبرنت تو یکی از اتاقای بیمارستان و کم کم از خواب پامیشی و ارباب و جلوت میبینی
تهیونگ: پاشو لباساتو بپوش میریم خونه
ا/ت: ولی من الذن نمیتونم سرم درد میکنه
تهیونگ: دیگه اینش به من مربوط نیس بیرون منتظرم
ا/ت:
سرم درد میکرد و ارباب رفت بیروت
پوففف حالا چیکار کنم با این وضع لباس بپوشم
پامیشیو و نیری لباس و میپوشی
و میری بیرون
ا/ت: پس ارباب کو
گفت بیرون منتظره
شاید رفته بیرون بیمارستان
میری بیرون و نبود!
نکنه رفته حالا چطوری برگردممم
داشتی میرفتی طرف در مه بری بیرون و ارباب و میبینی
تهیونگ: بیا بشین
میری و عقب میشینی
میرین خونه داشتی پیاده میشدی سر گیجه گرفتی و داشتی میوفتادی که ارباب میگیرتت
تهیونگ: حواست کو
ا/ت: سرگیجه گرفتم حواسم نبود
تانو از راه میرسه
تانو:ا/ت ا/ت خوش اومدی خیلی نگارانت بودم
ا/ت: مم.... ممنون
میاد و اروم اروم میبرتت تو اتاقت و میخوابی رو تخت
و تانو میره
تهیونگ: داشتم میرفتم اتاقم تانو رو دیدم
تهیونگ: تانو بیا اینجا
تانو: بله ارباب
تهیونگ: دکتر گفت که این دارو هارو به ا/ت بدی.....
تانو:چشم
تهیونگ:
میرم تو اتاقم و این دختره اینجاست که اه رو تخت مثل خرس باز شده ا/ت یه گوشه تخت و میگرفت
خبر خوش
شرط نداریم🗿💕
۶۴.۸k
۲۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.