دختر من
p:3
سولا : باشه. بریم
جونگ کوک : خوب بچه ها من سولا رو میبرم مدرسه. شما هم اینجارو تمیز کنید
تهیونگ : باشه .
جونگ کوک : با سولا سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسش حرکت کردیم.
جونگ کوک : خوب دخترم رسیدیم حالا میتونی پیاده شی.
سولا : ممنون بابا. ( بغل کردن جونگ کوک)
جونگ کوک : مراقب خودت باش. ظهر میام دنبالت.
سولا : باشه( خنده ریز) خدافظ بابا
جونگ کوک : خدافظ عزیزم .
سولا ویو : داشتم میرفتم توی مدرسه که چند نفر جلومو گرفتند
( توی مدرسه سولا رو اذیت میکنن)
سولا : هی سونگ کونگ بزار برم. ازم چی میخوای؟
سونگ کونگ : هه من بزارم تو بری.؟
جونگ کوک : همینطور منتظر سولا بودم که بره تو ولی انگاری چند نفر جلوشو گرفته بودند. رفتم پیش سولا
جونگ کوک : هی شماها از جون دختر من چی میخاید.( داد) چرا نمیزارید بره تو
سولا : هیچی بابا ما دوستیم داریم شوخی میکنیم
جونگ کوک : دوستا هیچوقت اینطوری رفتار نمیکنن
اون چند نفر : فک کردین کی هستی که صداتو برای ما بالا میبری
جونگ کوک : من کیم نه؟ من بزرگترین مافیای جهانم
سولا : ولی بابا نباید چیزی میگفتی
همه : ( ترسیده بودند)چه حرفا برو خودتو جمع کن. دخترت واقعا بی ادبه. مادر که نداشته باشه همینه دیگه
جونگ کوک : خفه شید
همه : خوب حالا اگه واقعا مافیایی مدرک بهمون نشون بده.
جونگ کوک : ( در اوردن به برگه که اسناد مافیا بودن توش نوشته) مدرک میخاستین اینم مدرک
همه : ( خیلی ترسیده بودند و سریع فرار کردن و رفتن توی کلاس )
سولا : بابا اگه کسی بفهمه چی؟
جونگ کوک : نگران نباش. الانم برو سر کلاس ظهر میام دنبالت. ( بغل کردن)
سولا : باشه بابایی . خدافظ.
جونگ کوک : خدافظ
پرش زمانی به ظهر
سولا : رفتم توی حیاط و بابامو دیدم. سلام بابا
جونگ کوک : سلام دخترم. امروز که کسی اذیتت نکرد؟
سولا : نه.
جونگ کوک : خوبه حالا بریم خونه عمو ها منتظرتن.
سولا : باشه بریم.....
شرایط
لایک : 13
کامنت 13
همکارم 👇👇
https://wisgoon.com/meilka22
سولا : باشه. بریم
جونگ کوک : خوب بچه ها من سولا رو میبرم مدرسه. شما هم اینجارو تمیز کنید
تهیونگ : باشه .
جونگ کوک : با سولا سوار ماشین شدیم و به سمت مدرسش حرکت کردیم.
جونگ کوک : خوب دخترم رسیدیم حالا میتونی پیاده شی.
سولا : ممنون بابا. ( بغل کردن جونگ کوک)
جونگ کوک : مراقب خودت باش. ظهر میام دنبالت.
سولا : باشه( خنده ریز) خدافظ بابا
جونگ کوک : خدافظ عزیزم .
سولا ویو : داشتم میرفتم توی مدرسه که چند نفر جلومو گرفتند
( توی مدرسه سولا رو اذیت میکنن)
سولا : هی سونگ کونگ بزار برم. ازم چی میخوای؟
سونگ کونگ : هه من بزارم تو بری.؟
جونگ کوک : همینطور منتظر سولا بودم که بره تو ولی انگاری چند نفر جلوشو گرفته بودند. رفتم پیش سولا
جونگ کوک : هی شماها از جون دختر من چی میخاید.( داد) چرا نمیزارید بره تو
سولا : هیچی بابا ما دوستیم داریم شوخی میکنیم
جونگ کوک : دوستا هیچوقت اینطوری رفتار نمیکنن
اون چند نفر : فک کردین کی هستی که صداتو برای ما بالا میبری
جونگ کوک : من کیم نه؟ من بزرگترین مافیای جهانم
سولا : ولی بابا نباید چیزی میگفتی
همه : ( ترسیده بودند)چه حرفا برو خودتو جمع کن. دخترت واقعا بی ادبه. مادر که نداشته باشه همینه دیگه
جونگ کوک : خفه شید
همه : خوب حالا اگه واقعا مافیایی مدرک بهمون نشون بده.
جونگ کوک : ( در اوردن به برگه که اسناد مافیا بودن توش نوشته) مدرک میخاستین اینم مدرک
همه : ( خیلی ترسیده بودند و سریع فرار کردن و رفتن توی کلاس )
سولا : بابا اگه کسی بفهمه چی؟
جونگ کوک : نگران نباش. الانم برو سر کلاس ظهر میام دنبالت. ( بغل کردن)
سولا : باشه بابایی . خدافظ.
جونگ کوک : خدافظ
پرش زمانی به ظهر
سولا : رفتم توی حیاط و بابامو دیدم. سلام بابا
جونگ کوک : سلام دخترم. امروز که کسی اذیتت نکرد؟
سولا : نه.
جونگ کوک : خوبه حالا بریم خونه عمو ها منتظرتن.
سولا : باشه بریم.....
شرایط
لایک : 13
کامنت 13
همکارم 👇👇
https://wisgoon.com/meilka22
۱۵.۳k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.