(پارت 5)
(پارت 5)
کوک: هنوز دوسش داری؟
ات: احححح... آره من هرچی که متلق به تو باشه رو دوست دارم
کوک: هرزه کوچولو من انگار خیلی دوست داره هی زیر ددی جون بده
ات: هرزه کوچولوت خیلی دوست داره ولی الان خستس
کوک: هرزه کوچولو من ( لب ات رو بوس کرد)
ات: ددی من خسته ام و خوابم میاد
کوک: اوکی بیا بخوابیم
ات: نمیتونم انگشتت رو درار
کوک: نمیخوام ( انگشتش رو فشار میده)
ات: احححح ببخشید غلط کردم اححح کوک نکن
کوک: کوچولو ی من شب بخیر
ات: شب بخیر
(ویو صبح)
ات: ددی بیدار شو
کوک: ی پنج دیقه
ات: باشه من تنها میرم حموم
کوک کمر ات رو گرفت انداخت رو خودش
کوک: کدوم. جنده کوچولویی میخاد بدون ددیش بره حموم ها
ات: خب بیدار شو ددی
کوک: باشه
کوک بیدار شد ات رفت وان رو پر کرد بعد رفتن حموم کوک ات رو شست ات هم موهای کوک رو شست رفتن بیرون کوک لباس پوشید ات خواست بپوشه که
کوک: خب اینا رو بپوشونم برات
ات: ها؟
کوک: آره همین ها خوبه
رفت سمت ات حوله رو دراورد لباس هاش رو تنش کرد امد لبای ات رو بوسید
کوک: عاشقتم دختر کوچولو
ات: منم ددی
رفتن پایین کوک نشست بعد ات رفت روی پاش نشست
کوک: خیلی شیطون شدی دختر کوچولو
ات: من چطوری برای ددیم شیطون نشم
کوک: فاک این طوری حرف نزن همین جا به فاکت میدم
ات: من گشنمه اونم خیلی خیلیییی
کوک: (خنده) باشه بریم ناهار بخوریم
ات امد بخوره که حالش بد شد رفت دستشویی بالا اورد اومد بیرون با جونگکوک که نگران وایساده
کوک: خوبی؟
ات: آره یهو حالم بد شد
کوک: بیا بریم بیمارستان
ات: نه خوبم
کوک: حرف نزن آمد شو بریم
ات: باشه ولی خوبم
رفتن اماده شدن رفتن دکتر ( دکتر و دکی مینویسم)
دکی: خوب خیلی بهتون فشار ولی مشکلی نیست
کوک: خیلی ممنونم دکتر
دکی: خواهش میکنم
کوک و ات از دکتر خدافظی کردن و رفتنو سوار ماشین شدن
ات: کوک دیدی حالم خوبه
کوک:...........
(تازه رسیدیممممم بچه ها نمیدونم پارت بعدیو کی بزارمم الانم ب زور داداشم وصلم کردششش)
کوک: هنوز دوسش داری؟
ات: احححح... آره من هرچی که متلق به تو باشه رو دوست دارم
کوک: هرزه کوچولو من انگار خیلی دوست داره هی زیر ددی جون بده
ات: هرزه کوچولوت خیلی دوست داره ولی الان خستس
کوک: هرزه کوچولو من ( لب ات رو بوس کرد)
ات: ددی من خسته ام و خوابم میاد
کوک: اوکی بیا بخوابیم
ات: نمیتونم انگشتت رو درار
کوک: نمیخوام ( انگشتش رو فشار میده)
ات: احححح ببخشید غلط کردم اححح کوک نکن
کوک: کوچولو ی من شب بخیر
ات: شب بخیر
(ویو صبح)
ات: ددی بیدار شو
کوک: ی پنج دیقه
ات: باشه من تنها میرم حموم
کوک کمر ات رو گرفت انداخت رو خودش
کوک: کدوم. جنده کوچولویی میخاد بدون ددیش بره حموم ها
ات: خب بیدار شو ددی
کوک: باشه
کوک بیدار شد ات رفت وان رو پر کرد بعد رفتن حموم کوک ات رو شست ات هم موهای کوک رو شست رفتن بیرون کوک لباس پوشید ات خواست بپوشه که
کوک: خب اینا رو بپوشونم برات
ات: ها؟
کوک: آره همین ها خوبه
رفت سمت ات حوله رو دراورد لباس هاش رو تنش کرد امد لبای ات رو بوسید
کوک: عاشقتم دختر کوچولو
ات: منم ددی
رفتن پایین کوک نشست بعد ات رفت روی پاش نشست
کوک: خیلی شیطون شدی دختر کوچولو
ات: من چطوری برای ددیم شیطون نشم
کوک: فاک این طوری حرف نزن همین جا به فاکت میدم
ات: من گشنمه اونم خیلی خیلیییی
کوک: (خنده) باشه بریم ناهار بخوریم
ات امد بخوره که حالش بد شد رفت دستشویی بالا اورد اومد بیرون با جونگکوک که نگران وایساده
کوک: خوبی؟
ات: آره یهو حالم بد شد
کوک: بیا بریم بیمارستان
ات: نه خوبم
کوک: حرف نزن آمد شو بریم
ات: باشه ولی خوبم
رفتن اماده شدن رفتن دکتر ( دکتر و دکی مینویسم)
دکی: خوب خیلی بهتون فشار ولی مشکلی نیست
کوک: خیلی ممنونم دکتر
دکی: خواهش میکنم
کوک و ات از دکتر خدافظی کردن و رفتنو سوار ماشین شدن
ات: کوک دیدی حالم خوبه
کوک:...........
(تازه رسیدیممممم بچه ها نمیدونم پارت بعدیو کی بزارمم الانم ب زور داداشم وصلم کردششش)
۱۱.۲k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.