𝒇𝒂𝒌𝒆~𝒋𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌..𝒑𝒂𝒓𝒕26
+اخیشش پسرم تو هم مثل من وقتی میری حموم راحت میشی
لباسا مو پوشیدم و لباس هینسو هم تنش کردم رفتم پایین که دیدم ته و جولی رو کاناپه نشستن و ته وا داده کلاً
+هوی ته خودتو جمع و جور
ته:تروخدا اینجا گیر نده به من دیگه.. بزا راحت باشیم
+نه اینکه الان اومدم دارم با بیل جعمت میکنم 😒
ته:.....
هینسو رو دادم بغل جولی
جولی :وایی خاله اییی قربوند برم.. راسی دکور خونتون خیلی شیکه حتی اتاقاشم خیلی قشنگه
+واقعا.. همش سلیقه ما.. مامانمه
جولی:وایی ببخشید عزیزم نمیخاستم ناراحتت کنم
+نه مشکلی نیست راستش خوشحال شدم که خوشت اومده♡
جولی:☺️
+اجوماااااا میشه بیای
اجوما:اومدم دخترم کاری داشتی
+میخام دوستامو مخصوصاً اون کوچولو رو بهتون معرفی کنم..بیاین اینجا بشینین
اجوما:باشه دخترم
+خب این تهیونگه.. اینم جولی..
اجوما:خب این کوچولو کیوت کیه؟
+همم رسیدیم به قسمت حساس معرفی.. اینم هینسو عه پسرم
اجوما با بهت نگاهی به هینسو و بعد به من انداخت
اجوما:دخترم مطمئنی اشتباه نمیکنی تو که شوهر نداری تازه خودتم هنوزم خیلی بچه ای
+اجوما واقعا پسرمه.. هینسو
اجوما خیلی تعجب کرده بود
اجوما:اخه چطوری..
+جولی حواست به هینسو باشه.. اجوما بیا تا همچیو تعریف کنم
اجوما رو بردم اتاق مطالعه و رو صندلی اونجا نشستم و تمام ماجرا اینجا و نیویورک و اینکه 1 سال وقت دارم تا با هینسو باشم و گفتم.. بیچاره اینقدر تعجب کرده بود که تکون نمیخورد انگار نمیتونست حرفامو حضم کنه
+اجوما.. خوبی؟
اجوما اشک تو چشماش جمع شده بود
اجوما:د.. دخترم اخه چیکار کردی با زندگیت
سرمو پایین انداختم
+راستش خودمم نمیدونم
.
.
✨❤️پارت بعد فردااااا
لباسا مو پوشیدم و لباس هینسو هم تنش کردم رفتم پایین که دیدم ته و جولی رو کاناپه نشستن و ته وا داده کلاً
+هوی ته خودتو جمع و جور
ته:تروخدا اینجا گیر نده به من دیگه.. بزا راحت باشیم
+نه اینکه الان اومدم دارم با بیل جعمت میکنم 😒
ته:.....
هینسو رو دادم بغل جولی
جولی :وایی خاله اییی قربوند برم.. راسی دکور خونتون خیلی شیکه حتی اتاقاشم خیلی قشنگه
+واقعا.. همش سلیقه ما.. مامانمه
جولی:وایی ببخشید عزیزم نمیخاستم ناراحتت کنم
+نه مشکلی نیست راستش خوشحال شدم که خوشت اومده♡
جولی:☺️
+اجوماااااا میشه بیای
اجوما:اومدم دخترم کاری داشتی
+میخام دوستامو مخصوصاً اون کوچولو رو بهتون معرفی کنم..بیاین اینجا بشینین
اجوما:باشه دخترم
+خب این تهیونگه.. اینم جولی..
اجوما:خب این کوچولو کیوت کیه؟
+همم رسیدیم به قسمت حساس معرفی.. اینم هینسو عه پسرم
اجوما با بهت نگاهی به هینسو و بعد به من انداخت
اجوما:دخترم مطمئنی اشتباه نمیکنی تو که شوهر نداری تازه خودتم هنوزم خیلی بچه ای
+اجوما واقعا پسرمه.. هینسو
اجوما خیلی تعجب کرده بود
اجوما:اخه چطوری..
+جولی حواست به هینسو باشه.. اجوما بیا تا همچیو تعریف کنم
اجوما رو بردم اتاق مطالعه و رو صندلی اونجا نشستم و تمام ماجرا اینجا و نیویورک و اینکه 1 سال وقت دارم تا با هینسو باشم و گفتم.. بیچاره اینقدر تعجب کرده بود که تکون نمیخورد انگار نمیتونست حرفامو حضم کنه
+اجوما.. خوبی؟
اجوما اشک تو چشماش جمع شده بود
اجوما:د.. دخترم اخه چیکار کردی با زندگیت
سرمو پایین انداختم
+راستش خودمم نمیدونم
.
.
✨❤️پارت بعد فردااااا
۴۹.۶k
۱۸ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.