ادامه پارت 2 فبک ازدواج اجباری
بچه ها ببخشید اخرش اشتباه شد..
ویو کوک
که مادر بزرگشم گفت برو بشین پیش جونگ کوک
امد نشست پیشم لباسش کوتاه بود امده بود تاروی رونش داشتم تحریک میشدم
م.ت:دخترم ما یه تصمیم گرفتیم عزیزم بگو به دخترمون
پ.ت:خودت بگوو
م.ت:عه بگو دیگه عزیزم
+ایشش ولش کنید خودم میگم ببین نوه ی گلم ما تصمیم گرفتیم که تو با جونگ کوک ازدواج کنی فردا هم عقد هست
ا.ت:هانننننن
+شنیدی دیگه
ا.ت:من اینکارو نمیکنم
م.ت:عه دخترم این یه خاسته هست خانواده ی جئون یه وارث میخوان توی شرکت بابات ترو میبینن خوششون میاد حالا هم که فردا عقد هست و دیگه نمیشه کاریش کرد عزیزم
ا.ت:م........ مامان (بابغض)
+ات پاشو اماده شو با کوک برو خرید برای فردا که عقد هست
ویو کوک
که مادر بزرگشم گفت برو بشین پیش جونگ کوک
امد نشست پیشم لباسش کوتاه بود امده بود تاروی رونش داشتم تحریک میشدم
م.ت:دخترم ما یه تصمیم گرفتیم عزیزم بگو به دخترمون
پ.ت:خودت بگوو
م.ت:عه بگو دیگه عزیزم
+ایشش ولش کنید خودم میگم ببین نوه ی گلم ما تصمیم گرفتیم که تو با جونگ کوک ازدواج کنی فردا هم عقد هست
ا.ت:هانننننن
+شنیدی دیگه
ا.ت:من اینکارو نمیکنم
م.ت:عه دخترم این یه خاسته هست خانواده ی جئون یه وارث میخوان توی شرکت بابات ترو میبینن خوششون میاد حالا هم که فردا عقد هست و دیگه نمیشه کاریش کرد عزیزم
ا.ت:م........ مامان (بابغض)
+ات پاشو اماده شو با کوک برو خرید برای فردا که عقد هست
۶.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.