دو ماه سفید پارت7
کوک: وقتی گفت پر..ی..و..د شدم خندم گرفت ولی بزور جلو خندم رو گرفتم
ات: امم میشه برام پد بیاری( خجالت)
کوک: اوکی اوکی( خنده)
ات: وایسا .... پد توی جیب جلوی کیفمه( فوق خجالت)
کوک: باشه وایسا تا بیارم( سری رفت)
کوک : سریع پد رو از کیفش دراوردم بردم دادم بهش
وقتی اومد بیرون مثل ی روحی ک فقط توی ی بدنه بود رنگش شبیه دیوار پشت سرش سفید سفید بود
ات:ممنونم( بی حال)
کوک : قابلی نداشت بیا بریم سر کلاس الان ملم میاد (لبخند)
ویو ات
من وقتی ک پ..ر..ی..و.د میشم دلم خیلی درد میگیره والان مث چیز داشتم ب خودم میپیچیدم نشستم روی صندلی ولی صندلی سرد بود و این دل درد منو بیشتر میکرد وقتی دلم درد میگیری میزنش ب رونم و کلا دیگه مث ی ادم متحرک میمونم..............
ویو کوک
ات اصلا حالش خوب نبود از موقعی ک زنگ خورده دستش روی شکمشه همش میپیچه ب خودش .....
ویو حال
کوک: ات پاشو حالت خوب نیست ببرمت خونه
ات: نه خوب.......( از حال رفت)
کوک: ات جملشو تموم نکرده بود ک غش کرد
سریع بلندش کردم بی تفاوت ب معلم رفتم بیرون و گذاشتمش توی ماشین با اخرین سرعت بردمش خونه خودم
ویو ات
اصلا حالم خوب نبود ک فقط فمیدم یکی داره میگه ات ات بلند شو و گرفتم بغل دیگه هیچی نفهمیدم
ویو حال
ات: کم کم چشمامو باز کردم با چیزی مواجه شدم
................................................................................
شرایط
15 تا لایک
7 تا کامنت
5 تا فالوو
ات: امم میشه برام پد بیاری( خجالت)
کوک: اوکی اوکی( خنده)
ات: وایسا .... پد توی جیب جلوی کیفمه( فوق خجالت)
کوک: باشه وایسا تا بیارم( سری رفت)
کوک : سریع پد رو از کیفش دراوردم بردم دادم بهش
وقتی اومد بیرون مثل ی روحی ک فقط توی ی بدنه بود رنگش شبیه دیوار پشت سرش سفید سفید بود
ات:ممنونم( بی حال)
کوک : قابلی نداشت بیا بریم سر کلاس الان ملم میاد (لبخند)
ویو ات
من وقتی ک پ..ر..ی..و.د میشم دلم خیلی درد میگیره والان مث چیز داشتم ب خودم میپیچیدم نشستم روی صندلی ولی صندلی سرد بود و این دل درد منو بیشتر میکرد وقتی دلم درد میگیری میزنش ب رونم و کلا دیگه مث ی ادم متحرک میمونم..............
ویو کوک
ات اصلا حالش خوب نبود از موقعی ک زنگ خورده دستش روی شکمشه همش میپیچه ب خودش .....
ویو حال
کوک: ات پاشو حالت خوب نیست ببرمت خونه
ات: نه خوب.......( از حال رفت)
کوک: ات جملشو تموم نکرده بود ک غش کرد
سریع بلندش کردم بی تفاوت ب معلم رفتم بیرون و گذاشتمش توی ماشین با اخرین سرعت بردمش خونه خودم
ویو ات
اصلا حالم خوب نبود ک فقط فمیدم یکی داره میگه ات ات بلند شو و گرفتم بغل دیگه هیچی نفهمیدم
ویو حال
ات: کم کم چشمامو باز کردم با چیزی مواجه شدم
................................................................................
شرایط
15 تا لایک
7 تا کامنت
5 تا فالوو
۲۱.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.