کازینو
فلش بک به ۱۵ سال قبل
جی کی اینجا ۱۱ سالشه
ابجی ابجی کجا رفتی ؟jk
ویو جی کی :
داشتم دنبال میسو*خواهرش * میگشتم که صدای جیغ مامان باعث شد سریع خودمو به سمت حیاط بکشونم
با ورودم به حیاط انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن
مردی اسلحه رو گذاشته بود روی سر پدرم و مادرم و خواهرم هم بیجون روی زمین افتاده بودن
اون مرده ماشه رو کشید و پدرم هم بیرون روی زمین افتاد .
پایان فلش بک
ات و بستم و همونجا ولش کردم و از اتاق خارج شدم jk
***
فلش بک به سه روز بعد
ویو ات
با حس سوزش دلم از خاب بیدار شدم
دقیقا سه روز که توی این اتاق زندونی ام بدون هیچ ابی غذایی
لباسام کثیف شده بودن
خون روی بدنم خشک شده بود
موهام وز شد بود
از شدت گریه چشمام میسوخت
حالا این درد معده لعنتی هم که بهش اضافه شد
داشتم به اتفاقات این چندروز فک میکردم که یادم اومد توی جیب دامنم یه کاتر کوچیک از زمانی که اشپزخونه رو تمیز میکردم هست
به سختی دستمو سمت دامنم بردم و کاتر و از جیبم دراوردم
طناب و باز کردم و نگاهی به دستم انداختم جئون اونقدر سفت دستمو
سفت بسته بود که کل دستم زخم شده بود و قرمزی عجیبی روی مچ دستام شکل گرفته بود
رفتم سمت در که پام رفت روی یه چاقو و چاقو پامو برید
و همین باعث شد که بیفتم زمین و بیهوش بشم
ویو اجوما : با صدای بلندی از اتاق ات سریع به سمت پله ها رفتم کلید رو برداشتم و در اتاق ات رو باز کردم که دیدم ات بیهوش افتاده رو زمین از پاش داره خون میره
سریع ارباب و صدا کردن که از اتاقش بیرون اومد و گفت
دکتر رو صدا کن *خونسرد*
جی کی اینجا ۱۱ سالشه
ابجی ابجی کجا رفتی ؟jk
ویو جی کی :
داشتم دنبال میسو*خواهرش * میگشتم که صدای جیغ مامان باعث شد سریع خودمو به سمت حیاط بکشونم
با ورودم به حیاط انگار یه سطل آب یخ روم خالی کردن
مردی اسلحه رو گذاشته بود روی سر پدرم و مادرم و خواهرم هم بیجون روی زمین افتاده بودن
اون مرده ماشه رو کشید و پدرم هم بیرون روی زمین افتاد .
پایان فلش بک
ات و بستم و همونجا ولش کردم و از اتاق خارج شدم jk
***
فلش بک به سه روز بعد
ویو ات
با حس سوزش دلم از خاب بیدار شدم
دقیقا سه روز که توی این اتاق زندونی ام بدون هیچ ابی غذایی
لباسام کثیف شده بودن
خون روی بدنم خشک شده بود
موهام وز شد بود
از شدت گریه چشمام میسوخت
حالا این درد معده لعنتی هم که بهش اضافه شد
داشتم به اتفاقات این چندروز فک میکردم که یادم اومد توی جیب دامنم یه کاتر کوچیک از زمانی که اشپزخونه رو تمیز میکردم هست
به سختی دستمو سمت دامنم بردم و کاتر و از جیبم دراوردم
طناب و باز کردم و نگاهی به دستم انداختم جئون اونقدر سفت دستمو
سفت بسته بود که کل دستم زخم شده بود و قرمزی عجیبی روی مچ دستام شکل گرفته بود
رفتم سمت در که پام رفت روی یه چاقو و چاقو پامو برید
و همین باعث شد که بیفتم زمین و بیهوش بشم
ویو اجوما : با صدای بلندی از اتاق ات سریع به سمت پله ها رفتم کلید رو برداشتم و در اتاق ات رو باز کردم که دیدم ات بیهوش افتاده رو زمین از پاش داره خون میره
سریع ارباب و صدا کردن که از اتاقش بیرون اومد و گفت
دکتر رو صدا کن *خونسرد*
۴.۵k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.